بنام خدا
نوشتهی زیر، از استاد ابراهیم پورداود است که در اسفند سال ۱۳۲۶ دربارهی واژهی «پرچم» و نادرستی کاربری این واژه به چاپ رساندهاند، که با اندکی ویرایش بخشی از آن برگزیده شده که به کاربران ارجمند پیشکش میشود:
در این چند ساله گذشته، واژههای نادرستی بر سر زبانها افتاده که «پرچم» یکی از آنهاست. این واژه در سدههای پنجم و ششم هجری مهی وارد ایران شده و در هیچیک از نوشتههای نثر و نظم فارسی پیش از آن روزگاران دیده نشده است.
در شاهنامهی فردوسی به «پرچم» بر نمیخوریم و نه در داستان «ویس و رامین» فخر گرگانی و نه در «گرشاسبنامه» اسدی توسی و نه در «تاریخ بلعمی». در سرودههای پراکندهی رودکی و دقیقی نیز به آن برنخوردیم. در سرودههای گویندگانی چون عنصری، عسجدی و منوچهری دیده نشده است و نه در هیچیک از آثار همزمانهای آنان.
در بسیاری از نسخههای دیوان فرخی سیستانی که از سرایندگان دربار محمود غزنوی و همروزگار فردوسی، عنصری، عسجدی و منوچهری است و گویا در سال ۴۲۹ هجری مهی درگذشته، این شعر یاد شده است که:
راست گفتی که به باد پرچم بود / گر بود ب۰اد راستام به زر
اما معنی این شعر چیست؟ چون این واژه در هیچیک از آثار سدهی چهارم دیده نشده و در دیوانِ کمابیش بزرگ فرخی جز همین یکبار این واژه نوشته نشده و آنهم بدین گونه. میتوان گفت در اصل چیز دیگر بوده و پس از آن به دست نویسندگان پرچم شده است و شعر از معنی بیبهره شده است. اگر پرچم در سدهی چهارم در فارسی راه یافته بود، بیگمان در شاهنامه فردوسی بهکار میرفت، زیرا در این نامه سترگ، گذشته از واژهی فارسی «درفش» و همچنین عَلَم، رایت و لَوا(این سه واژه از واژههای بیگانه هستند) بهکار رفته است و جای پرچم هم در همینجا بود.
بیگمان واژهی «پرچم» کمابیش از نوواردشدگان زبان فارسی است و بیگمان با مفهومِ درفش، علم، رایت، لوا و بیرق وارد نشده و در هر جا از نظم و نثر که بهکار رفته به معنی ریشه، منگُله، گیسو، طُره و کاکًل است.
این ریشه یا طره از موی گاوی ساخته میشده که آن را در فارسی «غَژغاو» نامیدهاند. در این گفتار همین کلمه را بهجای گاو تبتی یاک(Yak) به کار میبریم. در همه جا پرچم ریشهای است از موی «غَژغاو» که به سر نیزه و عَلَم و گردن اسب و گردن دلیران آویزند. اینک، چگونه چنین چیزی درفش شده، باید از واژهسازان پرسید.
فرهنگ جهانگیری که در سال ۱۰۱۷ هجری نوشته شده گوید: «پرچم، دو معنی دارد، اول دم نوعی از گاوان کوهی که در کوههایی که مابین مُلکِ خطا و هندوستان واقع است به هم رسد و آن را بر سر چوب، عَلَم و گردن اسب ببندند و دوم کاکل را نیز خوانند…». در فرهنگ سروری (روزگار شاه عباس صفوی نوشته شده است)، فرهنگ رشیدی(در هند و در سال ۱۰۶۴نوشته شده است)، برهان قاطع(که در سال۱۰۶۲ در هندوستان نوشته شده است) و فرهنگ انجمن آرای ناصری نیز همین معنی آمده است. همچنین از شعرهای سرایندگان سدههای پنجم و ششم و پایینتر روشن است که پرچم؛ ریشه و طره است و نه چیز دیگر:
سری مباد که بر خط بندگی تو نیست / و گر بود به سر نیزه باد چون پرچم
(سعدی در ستایش سلجوق شاه)
ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند / نه از آن مفلسکان که بز لاغر گیرند
به یکی دست می خالص ایمان نوشند / به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند(مولوی)
زلف خاتون ظفر شیفتهی پرچم توست / دیدهی فتح ابد عاشق جولان تو باد(حافظ)
اینک ببینیم«غَژغاو» چه جانوری است:
در فارسی به این جانور که بومی ایران نیست، نام برازندهی دادهاند: «غَژغاو» همان «کژگاو» است؛ یعنی «ابریشم گاو»، چه، «کژ» و معرب آن«قز»(جمع قزوز) ابریشم است. در پهلوی «کج به همین معنی است. در گیلان «کج»، ابریشم خام است. از اینکه «ک» به «گ» دگرگون شده، در فارسی نمونههای بسیاری دیده میشود.
در جانورشناسی این گاو تبتی یا گاومیش وحشی به همان نام تبتی خود یاک(Yak) خوانده میشود و در همهی زبانهای اروپایی چنین نامیده شده است. سرزمینهای بلند که کموبیش چهار تا شش هزارمتر بلند است، کاشانهی این جانور کوهی است. در این کوهساران گلهی آنها، ده تا بیست در گردشاند و هرجا که آب و گیاهی یافتند، پس از سیرشدن در جای کمابیش خنکی آرمیده و ساعتها نشخوار میکنند. از سرما بیشتر بردباری میکنند و از گرما فرسوده میشوند. بیش از ۲۵ سال زیست نکند. سراسر تنش را موهای بسیار بلند پوشانیده است و از پشت و شکم و دم تا بر روی زمین کشیده میشود و همین موهای گرانبهاست که این جانور را به گزند شکارچیان دچار سازد. مردمان تبت این جانور رابه سختی رام کردهاند و از آن در بارکشی و سواری بهکار بردهاند. این جانور به آسانی۱۰۰تا۱۵۰کیلوگرم بار را میکشد.
بههر روی در جستجوی پرچم به هر سوی که روی آوریم و در هر جا که آنرا بیابیم، جز دم گاو تبتی چیزی به دستمان نمیآید. «درفش» چندین هزار سالهی ایران که در اوستا هم یاد شده، چه شد؟
یارینامه:
پورداود، ابراهیم. هرمزدنامه، تهران، انتشارات اساتیر، چاپ یکم 1380، رویههای287تا 303
بنام خدا