به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

به نام خدا

 

 سه آمریکایی و سه ایرانی

 

 این داستان طنز زیبا که نشان از کمال هوشمندی و ابتکار و خلاقیت و نبوغ هم میهنان ایرانی بخصوص در مورد استفاده از وسایل حمل و نقل همگانی دارد، را دوست گرامی بهزاد حیدری برای من ای میل کرده بود. این داستان توسط شهرزاد سامانی ترجمه شده است.

 سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک همایش می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال شگفتی دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.

 همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک دستشویی و در را روی خودشان قفل کردند. سپس، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. سپس، در دستشویی را زد و گفت: بلیط، لطفا! سپس، در دستشویی باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.

 پس از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال شگفتی دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.

 سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک دستشویی و سه ایرانی هم رفتند توی دستشویی بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه پس از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از دستشویی بیرون آمد و رفت جلوی دستشویی آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!





ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 

خودروی شما کدام است؟!





تاريخ : شنبه 11 خرداد 1392برچسب:سایپا,ایرانخودرو,ایران خودرو,,
ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 

ذوق مرگ

علت : رفاه بیش از حد پس از گرانیهای اخیر


زخم بستر

علت : کندی اینترنت برای دانلود مجموعه آثار افتخاری

.

 پارگی روده

علت: خندیدن بیش از حد هنگام تماشای بیست و سی

.

سکته مغزی

علت : محاسبه قیمت ارز بر اساس نظر رییس جمهور (۱۲۲۶تومان) و قیمت آزاد آن

.

تومور مغزی

علت : تلاش برای درک جدول آمارتورم مورد نظر بانک مرکزی

.

مننژیت مزمن

علت : تلاش برای گرفتن یارانه دی ماه از عابر بانک پیش از واریز

.

دق مرگ

علت :  غصه حاصل از دیدن فقر و جنایت و بیکاری در اروپا

 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

کاریکاتور: قیمت آنلاین پسته!





ارسال توسط سورنا

به نام خدا



صحنه ای آشنا در روزهای بارانی! +کاریکاتور





تاريخ : چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:دربست,تاکسی دربست,باران,بارانب,روز بارانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت





تاريخ : دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:20:30,تحریم,,
ارسال توسط سورنا


بنام خدا


دقت کردید کلاً چه مملکت جالبی داریم؟هر چیزی که به یه زمانی جوک بوده بعدها به حقیقت می پیونده.مثلاً همین یکی دو ماه پیش بود که به شوخی به هم می گفتیم دلار قراره بشه سه هزار تومان.به میمنت و مبارکی و به حول و قوه مسئولین! همین امروز فرداست که دلار بشه سه هزار تومن.

ماشالله هزار ماشالله همینجور لحظه ای و ثانیه به ثانیه قیمت عوض میشه...خود ما چند روز پیش رفتیم دلار بخریم به فروشنده گفتیم قمیت دلار الان چنده؟فروشنده محترم هم گفت الان ؟یا الان؟!؟!

یا همین هفته پیش به شوخی به هم می گفتیم باید دو سه روز نریم تو گوگل تا این گوگلیا آدم شن و اون فیلمه رو حذف کنند.والا خودمونم فکرنمی کردیم که مسئولین اینقدر جدی بگیرن.

به قول معروف جوک واسه شما جوکه واسه ما خاطره ست!

 

 

ما تصمیم گرفتم آستین بالا بزنم و به کمر همت گره اش بزنم و یه سری راهکار ارائه بدم که قیمت دلار پایین بیاد.همه راهکارها قبلاً تست شده و جواب هم داده :

 

 

 

 

1-از مسئولین ذیربط و بی ربط خواهش می کنیم دیگه هیچ گونه تلاشی در جهت پایین آوردن قیمت دلار انجام ندهند.هر کاری تا الان کردید بسه.این جوری قیمت دلار پایین نمیاد اما حداقل بالا هم نمیره!

 2- تجربه نشون داده هر وقت رادیو و تلویزیون اینا چیزی رو از مردم بخواد ، مردم بر عکسش عمل می کنند.به همین دلیل توصیه میشه تلویزیون 24 ساعته مردم رو تشویق به خرید دلار کنه.به جان خودم دیگه هیچ کس نمیخره!

 3-مسئولین قیمت چیزهای دیگه رو حسابی بالا ببرند تا دیگه پولی دست مردم نمونه که برن دلار بخرن. البته خوشبختانه این کار الان داره به نحو احسن انجام میشه!

 4-از اونجایی که امریکای بی تربیت ما رو تحریم کرد و قیمت دلار یهو بالا رفت پس ما هم بیایم اون کثافتا رو تحریم کنیم تا قیمت بیاد پایین.تازه ما یه سری کشور های دوست و برادر قدرتمند مثل کومور و سوازیلند و بروبچ قبیله گوتا گوتا و اینا داریم که میتونن کمکمون کنند.درضمن طبق خبر واحد مرکزی همین امروز فرداست که امریکا و اروپا نابود شن .کافیه ما تحرمیشون بکنیم تا کمرشون بشکنه!

 5-ملت ما به مرگ و زندگی اهمیت زیادی میده.مثلاً طرف حاضره ساعت 3 نصفه شب  از خواب پاشه و بره اون سر شهر و اونجا هم دو ساعت وسط میدون سرپا وایسه تا واسه تماشای مراسم اعدام یه جای خوب گیرش بیاد.خوب مسئولین هم این برنامه ها رو بیشتر کنن تا ملت سرگرم شن و دیگه نرن دلار بخرند.

 6-از استراتژی مرغی استفاده شود.یعنی اینکه یه دفعه قیمت دلار رو 4 برابر کنند . بعد که مردم صداشون دراومد بگن خوب باشه تلاش می کنیم که کم بشه.بعد هم کلی سر مردم منت بزارن  قیمت رو برسونن به ده هزار تومن.همه سر و صدا ها می خوابه و کسی هم دیگه اعتراضی نمیکنه که بابا ده هزار تومن هم زیاده.

7-یه راه دیگه هم هست و اون اینکه مسئولین به همین شیوه ادامه بدن و قیمت دلار به مرور بالا بره فقط مسئولین عزیز لطف کنن و به جاش از اعتقادشون نسبت به عمه بکاهند!!!






تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:دلار,dolar,ارز,$,گوتا,کومور,سوازیلند,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


تفاهم حتی در خیانت


مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت
می خواهم ازدواج کنم
پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟
مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند
پدر ناراحت شد
صورت در هم کشید و گفت
من متاسفم به جهت این حرف که می زنم
اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست
خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت
مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم
مادرش لبخند زد و گفت
نگران نباش پسرم
تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی

چون تو پسر او نیستی





تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:خیانت,تفاهم,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org





تاريخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:چاقاله,چاقال,خط خطی,آفتابه,سوسک,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org





تاريخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:ایران خودرو,سمند,سمند معمولی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

دو دزد در نیمه های شب وارد یک بانک شدند و در یک گاو صندوق را باز کردند. اما فقط مقداری ماست در آن بود

 و هیچ پولی در کار نبود.آنها کمی از ماست چشیدند و تقریبا ترش بود.مردها گاو صندوق بعدی را باز کردند و باز

 هم ماست بود و این بار طعمش بهتر از قبلی بود ولی باز هم پولی نبود. دزدها به سراغ گاو صندوق بعدی رفتند و

 باز هم ماست....یکی از دزدها به دیگری گفت جان بهتره بری بیرون و یک نگاهی بکنی و ببینی اینجا واقعا یک بانکه؟

و روی زمین نشست و شروع به خوردن ماست کرد و این یکی خیلی خوشمزه و تازه بود.

چند دقیقه بعد جان برگشت و گفت این مطمئنا یک بانکه. دزد دیگه پرسید و اسم این بانک چیه:

جواب داد: بانک اسپرم اوهایو





تاريخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:بانک اسپرم,اوهایو,اسپرم,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net





تاريخ : دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:اداری,کارمند,وابسته,ناکس,بی کس,باکس,خاکستر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org





تاريخ : چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:گرانی,گران,گرانی مرغ,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

پیش فروش مرغ در بانک ملی! (طنز)

پیش فروش مرغ در بانک ملی! (طنز)




پیش فروش مرغ در سر رسیدهای 4 یا 6 ماهه امکان پذیر می باشد و پس از طی دوره 4 یا 6 ماهه مندرج در قرار‌داد، مرغ تنها از طریق همان شعبه ای که پیش فروش توسط آن صورت پذیرفته به فرد متقاضی تحویل می گردد.


علیرضا نعمت الهی با ارسال مطلب طنزی به بازتاب نوشته است:

بانک مرکزی اعلام کرد به منظور کنترل بازار، طرح پیش فروش 4 و 6 ماهه مرغ از فردا در تمامی شعب بانک ملی در سراسر کشور آغاز می شود.

روابط عمومی
بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد، پیش فروش مرغ از تاریخ 1391/4/25 از طریق شعب بانک ملی ایران در سراسر کشور اجرا خواهد شد. طرح پیش فروش مرغ به صورت نامحدود بوده و‌ بر اساس دستورالعمل، قیمت هر کیلو مرغ به صورت هفتگی از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به بانک ملی اعلام می گردد.

ضمناً،
پیش فروش مرغ در سر رسیدهای 4 یا 6 ماهه امکان پذیر می باشد و پس از طی دوره 4 یا 6 ماهه مندرج در قرار‌داد، مرغ تنها از طریق همان شعبه ای که پیش فروش توسط آن صورت پذیرفته به فرد متقاضی تحویل می گردد.

شایان ذکر است، قیمت
پیش فروش هر کیلو مرغ برای هفته جاری برای تحویل چهار ماهه، معادل مبلغ چهل و هفت هزار (47000) ریال و برای تحویل 6 ماهه معادل مبلغ چهل و سه هزار و پانصد(43500) ریال تعیین شده است. قیمت های مذکور بدون احتساب مالیات بر ارزش افزوده است و این مالیات در هنگام تحویل مرغ از متقاضی دریافت خواهد شد.





تاريخ : دو شنبه 26 تير 1391برچسب:پیش فروش,پیش فروش مرغ,بانک مرکزی,قیمت مرغ,,
ارسال توسط سورنا

تـرول های مـاندگار

 

دقت کردین فقط یک اصفهانی میتواند یک جمله با 20 فعل بسازد:
داشتم می رفتم برم دیدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بیبینم میاد نیمیاد دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 





تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391برچسب:کلاغ پر,نمودار,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

www.patoghkade.com | عاقبت جدا سازی جنسی در دانشگاه‌+عكس فوق العاده





تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:تفکیک,تفکیک جنسی,تفکیک جنسیتی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 





تاريخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:توزیع,فقر,توزیع فقر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

عضویت در جذاب ترین گروه اینترنتی | Www.TodayPix.ir





تاريخ : چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:امتحان,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

مـرد شمـا در کـدام دستـه قـرار می گیـرد؟

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

مرد دوست داشتنی، کودک، دلقک
این دسته شما را می خندانند و گوله نمکند، نمی خواهند به شما تسلط داشته باشند و خودشان را بالاتر از شما نمی بینند، هیچ حمایتی هم نمی کنند حتی ممکن است مجبور شوید خرجشان را هم بدهید، اما این کار را با اشتیاق خواهید کرد چون این مردها دوست داشتنی هستند. نگهداری از این مردها مثل داشتن یک توله سگ پشمالو است که در برابر دزد از شما دفاع نمی کند، اما اگر توپ را پرت کنید با شما بازی می کند. این مرد برای زن های ضعیف و آویزان اصلا مورد مناسبی نیست.

مرد زندگی، آقا، پدر، حامی، معلم
این گونۀ رو به انقراض از مردها! مثل آینه دق می مانند. همیشه برای اصلاح کردن اشتباهات شما آماده اند. دانای کل هستند، شما را هم زیاد داخل آدم به حساب نمی آورند. به شدت حوصله سر بر ولی قابل اطمینان هستند، داشتن آنها مثل داشتن سگ های اسکیمویی است که در سرما و برف بار را می کشند. اگر خیلی می خواهید ازدواج کنید و همه بارتان را روی دوش کسی بیندازید این مردها مورد مناسبی هستند.

مرد عاشق، زخم خورده، پریشان
خسته و ضعیف اند و دل شکسته. رنگشان پریده و چشم ها از حدقه بیرون آمده و انگار که هر لحظه ریق رحمت را دارند سر می کشند. به شدت احساساتی، می توانند ساعت ها توی چشم شما نگاه کنند و دوستت دارم بگویند، آن قدر که استفراغتان بگیرد و بخواهید یک تیپا نصیبشان کنید. این مردها اصولا به هیچ دردی نمی خورند اما می توانند برایتان یک دفترچه شعر بگویند. داشتن اینها مثل داشتن یک سگ بیمار و رو به موت حس انسان دوستی شما را ارضا می کند.

مرد فرهیخته، لاغر، عینکی
بسیار ظریف و دانشمند است، می توان با او در مورد دکارت و رنه مگریت ساعت ها صحبت کرد. به جز گیجی فلسفی مشکل خاصی ندارد. البته گیجی فلسفی اش همان قدر که شما را مجذوب می کند در نهایت هم ممکن است شما را از زندگی اون حذف کند. چون این مرد نمی داند دنبال چه چیزی می گردد و بین اسپینوزا و میشل فوکو و عمه بلقیس نوسان می کند. او خوب حرف می زند. داشتن این مرد مثل داشتن سگی است که آواز می خواند ولی در آخر فرار می کند.

مرد وحشی، نر، س*ک/س*ی، راننده کامیون
این مردها فقط یک موجود نر هستند. کلا نه اهل شعر و شاعری هستند و نه علم و دانش سرشان می شود اما عضلات خوبی دارند. مغزشان تعطیل است ولی تستسترون خونشان فرمان را در دست دارد. توی رختخواب محشر کبری هستند. اگر کسی به شما نگاه چپ کند چانه اش را پائین می آورند. البته هر زمان تشخیص بدهند این کار را با خود شما هم می کنند! داشتن آنها مثل داشتن یک سگ ژرمن شپرد خوب و درنده می ماند.

مرد اسطوره ای، مرد رویاها، مرد کامل
تمامی مشخصه های مردهای بالا را بطور همزمان دارد. گاهی دلقک است و گاهی فرهیخته، پایش بیفتد شعر هم می گوید. شب توی گوشتان زمزمه می کند و روز نمی گذارد آب توی دلتان تکان بخورد. بر خلاف دیگر مردها او هیچ کم و کسری در هیچ زمینه ای ندارد. این مرد، مردی است که وقتی می بینید بلافاصله مرد آرزوهای شماست. تنها مشکل این است که او همۀ این نقشه ها را چیده که شما را خر کند و در نهایت هم می گذارد می رود، یا زن و بچه دارد و یا اساسا وجود خارجی ندارد و شما خواب دیده اید. آهان . . . در مورد سگ . . . این مرد هیچ شباهتی به هیچ گونه ای از سگ ندارد. اما شما معمولا در آخر مثل سگ از آشنایی با این دسته مردها پشیمان می شوید!!





تاريخ : دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:رنه,رنه دکارت,دکارت,مرد عینکی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا





تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:بدحجاب,بدخجابی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 





تاريخ : شنبه 13 خرداد 1391برچسب:آپارتمان,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


شیوه های مخ زنی در کشورهای مختلف!!

فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!





تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:مخزنی,مخ زنی,مخ زدن,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 دوطرف لکسوزه زده: عاقبت فرار از مدرسه... ؟




 رضا شاه به زور میخواست چادر رو از سر زن ها برداره هیشکی زیر بار نمیرفت ..! 
 حالا میخوان به زور چادر سر زن ها بکنن بازم کسی زیر بار نمیره ..!
 یعنی لجباز تر از ایرانی ها تو کهکشان پیدا نمیشه
.................................................. .................................................. .............................................

 مژده ای دل مسیحا نفسی میاید
  شوهر خوب مگر گیر کسی میاید
 (خواهر حافظ)
.................................................. .................................................. ............................................

 افغانیه میره خونیه زنه دزدی زنه میترسه میگه بیا این طلاها اینم پول افغانیه میگه خودتو به اون راه نزن نون خشکا کجان؟
.................................................. .................................................. ......................................... آقا به خدا ایشون خواهر من هستند ...
  - من پلیس راهنماییم، کمیته نیستم که ، اگه ایشون مادرتون هم باشن، بازم دلیل نمیشه دو نفری باهم پشت فرمون بشینین..!

.................................................. .................................................. ......................................... - آقای داماد چه کاره هستن?
  . توی شرکت پاکسان کار میکنن
 - اونجا کارشون چیه دقیقا
 . به سلامت خانواده می اندیشن!

.................................................. .................................................. .........................................

 یکی زنگ زده منم اصلا حوصلشو نداشتم.
 شروع کردم نصفه نصفه حرف زدن یعنی مثلا انتن ندارمو قطع میشه و از این حرفا..
 میگه صدات قطع و وصل میشه ولی صدای ضبط ماشینت واضح میاد.

.................................................. .................................................. ............................................

 حساب جاری

 متصدی بانک : خانم بریزم به حساب جاری تون ؟!!
 زن : وا نه!! خدا مرگم بده! الهی جاریم بمیره! بریز به حساب خودم...!

.................................................. .................................................. ...........................................
 يارو داشته تو جاده میرفته یهو ماشینش منحرف میشه میره تو خاکی. میگه: یا حضرت عباس ماشینمو دادم دست تو! حضرت عباس میگه: غلط کردی، چرا تو آسفالت نمیدادی دستم!

.................................................. .................................................. .............................................



 ديروز رفتم بقالی...
 يه بسته هوا خريدم...
 كارخونه ی نامردِ از خدا بی خبر ، چند تا تيكه چيپس هم انداخته بود توش....!!!


.................................................. .................................................. ..............................................

 دقت کردین فقط یه ایرانی میتونه پس از چند روز کنگر خوردن و لنگر انداختن و استراحت وقتی پاش میرسه خونه خودش بگه آخیش هیچ جا خونه خود آدم نمیشه!!!

.................................................. .................................................. .............................................

 ترس پسرها از ازدواج دل بستن به یه دختر نیست، دل بریدن از بقیه دخترهاست!

.................................................. .................................................. ............................................

  یارو با کامیون اومده تو محوطه بیمارستان بوق میزنه، حراست با بلندگو داد میزنه آقا اینجا بوق نزن! یارو دوتا بوق دیگه میزنه یعنی باشه!! بعد نیم ساعت برمیگرده میخواد بره بیرون، دوتا بوق واسه حراستیه میزنه!! حراستیه با بلندگو میگه نوکرم
.................................................. .................................................. ............................................

 یک دهم پولی رو که واسه جشن‌های آزادی خرمشهر خرج میکنن، واسه آبادی خود خرمشهر خرج کرده بودن، الان خرمشهر لاس وگاس شده بود

.................................................. .................................................. ............................................

 چند ثانیه، گوشه تصویر، از لای آرنج بازیکنای بارسلونا تصویر روبوسی با یه خانومه از دست سانسورچی صداسیما در رفته، همه دیدن! با این دقّت اگه با چشم غیرمسلّح به آسمون نگا میکردیم، تا حالا ده بیست تا کهکشان جدید کشف و رصد کرده بودیم!!




تاريخ : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:رصد,کهکشان,چشم غیرمسلح,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



 

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :

 

 
 

 

«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …

 

  

 

 

صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

 

 

 
 
تا حالا دقت کردین چقدر حرص آوره که سر غذا

 

 
 
دقیقا اون چیزی رو بر میدارن که تو کلی تو ذهنت واسش نقشه کشیده بودی

 

 
 

 

امروز رفتم از دستگاه خودپرداز پول بگیرم مبلغ رو زدم ۵۰۰۰۰ تومان .

 

 

 

 

یه ده هزار تومنی داد! سه تا پنج هزار تومنی داد!

 

 

 

 

پنج تا دو هزار تومن داد! پونزده تا هزاری!

 

    

 

یه لحظه دلم واسه دستگاه سوخت،نزدیک بود پولو برگردونم تو دستگاه!

 

  


 

طفلی خودشو کشت ۵۰ تومن منو جور کرد!

 

 
 

 

نقاش نیستم ، ولی دلم برایت پر می کشد !

 

 

 

 

یه ضرب المثل چینی است میگه : تا ایران هست بازیافت چرا؟!؟

 

 

 

دقت کردین !؟

 
احتمال اینکه جهتی که یو اس بی رو تو بار اول وصل میکنی درست باشه یک در میلیونه !

 

 
 

 

ممکن است شاهزاده ام را پیدا کنم اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند!

 

 
 

 

بعضیا تو زندگیت نقش دیوارو بازی میکنن

 
نه دوست داری خرابشون کنی ؛ نه میتونی بهشون تکیه بدی … !!!

 

 
 

 

بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست

 

 

غم دل با که توان گفت که دلداری نیست

 
رو مداوای خود کن ای دل از جای دگر

 
کندر این شهر طبیب دل بیماری نیست . . .

 

  


 

وقتی‌ عمق یک ارتباط رو نمیتونی‌ تخمین بزنی

 
شیرجه زدن

 

 
 

 

اصلا کار عاقلانه‌ای نیست!

 

 

 

مرگ حقه !

 

 

 

تنها حقی هست که اگر نگیری هم بهت میدن !

 

 

 
به یک نفر مسلط به زبان آدمیزاد برای رفع پاره ای دلتنگیها نیازمندیم !

 

 

چشم هایم را به بیمارستان می برم.. نمی دانم چه مرگشان شده!

 

 

 

هر شب در خواب جایشان را خیس می کنند…!

 

 

 

شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر.

 

 

 

شخصیت من چیزیه که من هستم،

 

 

اما برخورد من بستگی داره به اینکه ” تو ” کی باشی

 

 

 
زنی که سرو صدا داره یعنی دوستت داره

 

 


 

از زنی که ساکت شده بترس

 
یعنی پایان .

 

 

تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..

 

 

 

کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن

 
حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن

 

 

 

اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!

 

 

 

یکی از خاصیت‌های بهشت اینه که اونجا آدمای اطرافت

 
اون گوشه‌شون یه دکمه‌ی “Ask me later” دارن.

 

 

 

بعضیا برای اینکه

 
ظاهرشونو حفظ کنن
  

 

 

 

باطنشونو نابود میکنن….!!!

 

 
 

 

آنقدر بدم میاد ازاینایی که از سادگی و صداقت بچگیامون سواستفاده می کردن

 
و حرف می کشیدن ازمون!

 

 
 

 

اکنون که بزرگ شدم میفهمم چه مسائل فوق سری ای رو لو دادم  !!!

 

 

 

چه لحظه باشکوهی بود اون لحظه..!

 

 
 

 

وقتی معلم میبردمون پا تخته ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد..!

 

 
 

یکی از مزایای پسر بودن اینه که هرچقد دلت خواس میتونی گریه کنی


 





تاريخ : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:بازیافت,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



فواید سربازی رفتن دخترها :

اگر دخترها هم برن سربازی چی میشه؟ ....

به نظر من که این کار توی مملکت ما نشدنیه  ... آخه جنبه و ظرفیت می‌خواد که این چیزها رو ما عمرا نداریم .... حالا فرض کن که بشه:

۱) قضیه فرار از سربازی به کل منتفی میشه و همه (پسرها) می خوان برن سربازی ... حتی اونهایی هم که قبلا رفتن می خوان دوباره برن!!

۲) غذای پادگان‌ها نسبت به گذشته خیلی بهتر میشه ( دخترها می خوان
هنرهاشون را نشون بدن)

۳) هیچ کس دیگه دنبال معافیت نمیره حتی کور کچل ها هم می خوان بیان سربازی!!!

۴) اضافه خدمت برداشته میشه ... کارایی که قبلا باعث اضافه خدمت می شده حالا باعث کاهش خدمت میشه

۵) ازدواج دانشجویی و لاو ترکوندن توی دانشگاه کم میشه و ازدواج در
پادگان و عشق من هم سنگر من مد میشه!

۶) فرهنگ عمومی پادگان افزایش پیدا می کنه .... دیگه سربازها فحش رکیک به
هم نمیدن از شوخی های شهرستانی(!!) هم خبری نیست(بخاطر حضور بانوان!)

۷) حمام و دست شویی های پادگان ها سرانجام روی بهداشت رو هم می بینن

۸) دیگه رژه ها در پادگان درست انجام میشه .... چون دخترها را میذارن صف اول

۹)خاموشی از ۹ شب به ۱۲.۵ - ۱ شب میرسه

) خدمت سربازی از ۲سال به ۶ ماه کاهش پیدا می کنه ... اگه خواستی
میتونی اصلا نری ... چون تا ۱۵ سال بعدش سرباز نمی خوان از بس داوطلب هست

۱۱) پس از ۶ ماه که از سربازی بر می گردی اندازه ۶ سال خاطره داری!!!





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 





تاريخ : یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:طلاق,ق,طلا,طلاق ایرانی,,
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:پ ن پ,پ ن پ تصویری,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


هـــــــی تــــــــــــــــــو
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.

 
 شمـا،  بله با شمام؟ چرا کار نمی کنی نشستی به جای کار وبگردی می کنی؟
حتماً یارانه هم می خوای و ادعا داری که مملکت هم خر تو خره؟




تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:وبگردی,یارانه,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


محل دقیق عقل مردان کشف شد !!



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:عقل مردان,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


داستان میوه و بچه و صاحب خانه ...!

 

رفته بودیم به دیدن یکی از افراد فامیل. قبلا هم تلفنی نزول بلا را که از خراب شدن سقف فقط یک درجه قابل تحمل تر بود، به اطلاع میزبانان که زن و شوهر و دو سه بچه بودند، رسانده بودیم. صاحبخانه با آنکه آدم تردستی بود، آب از دستش نمی چکید….


 

حاضر بود سرش بشکند و گوشه نرخ و نانش نشکند. انوری، شاعر قصیده سرا و سخنور توانای سده ششم هجری، این قطعه دوبیتی را در وصف هیچ کس مناسب تر از او نمی توانست بگوید: «خوان خواجه کعبه است و نان او بیت الحرام/ نیک بنگر تا به کعبه جز به رنج تن رسی… بر نبشته بر کنار خوان او خطی سیاه:/ لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس» (مصراع آخر برگرفته از عبارت قرآنی است که ترجمه اش این است: جز با به رنج انداختن تن و جان خویش به آن نمی توانید رسید).

باری، مانند معدود سخت کوشانی که فاتح اورستند، در آن دژ تسخیرناپذیر راه یافتیم و از بابت این فتح نادر که از فتوحات نادرشاه نادرتر بود، به طرز اندوهگینی شاد بودیم. زنگ در زدن، به قول قدما دق الباب. انتظار. گشودن در. خنده نقابدار یا نقاب خندان. صدور سر و صداهای اضافی و بالابردن ولوم صدا به علامت اینکه از دیدار ما خوشوقت و حتی خوشبختند. بفرمایید بالاتر. آنجا خوب نیست. این بالا بنشینید که روبروی کولر هم نیست و پرسش فریبنده که اول چای بیشتر دوست دارید یا شربت. بله؟ نه، به گمانم در این فصل اول شربت بهارنارنج مناسب تر است.

در گوشه ای از هال/ پذیرایی که با نشستن در آن ایوان کسرا، به ما حالی از پذیرایی دست می داد، در جایی که به آسانی دسترس نبود و به مدد میزهای کوچک و صندلی های نابجا، صعب العبورتر از آشیانه عقاب در الموت شده بود، یک ظرف بزرگ مسین و کنده کاری شده کار اصفهان بود که در آن انبوهی میوه از سیب لبنان تا گیلاس مشهد و موز و انبه هندی تازه به ایران رسیده، روی هم کوت شده بود.

باری مهمانان موضع گرفتند و مستقر شدند. غوغای چپ اندر/ چمن در قیچی احوالپرسی های متقاطع و پاسخ های چندگانه و چندگونه آغاز شد. پسر ۶ ۵ ساله صاحبخانه به نحوی که نزدیک بود از نگاه ریزبین و رازبین بنده هم پنهان بماند، شروع کرد خرچنگ وار، از عرض به هدف راهبردی خود که همان تل میوه بود؛ نزدیک شدن. خانم صاحبخانه که اگر هم قهرمان پرتاب دیسک بود نه گرفتار بیماری دیسک کمر، نمی توانست آن طبق سنگین را جابجا کند، به سلیقه خود در زیردستی های هریک از مهمان ها از هر میوه ای نمونه ای می گذاشت و با کارد و چنگال و نمکدان برای خیار، در ظرف دیگر، در جلوی میز هریک از مهمان ها قرار می داد و سخت سرگرم باز کردن پوست موزها برای اینکه حتما خورده شود و پوست گرفتن خیارها – که مهابت و صلابت خیار غبن فاحش داشتند – شده بود و از میمنه به میسره می رفت و به همه ۷ ۶ تن مهمان رسیدگی می کرد. اغلب مهمان ها هم به تلنگری، اول نارنگی ها را خلع لباس می کردند. صدای به هم زدن بعضی لیوان های شربت هم بازار را آشفته و موقعیت را برای پسرک شیطان صاحبخانه که با حرکات آهسته و مطمئن تانک وارش به تپه استراتژیک تل میوه نزدیک شده بود، مناسب تر می کرد. سنش هم اقتضا نمی کرد که در بحث ها، حتی احوالپرسی ها و حرف های باری به هر جهت که مخصوصا در نیم ساعت اول مهمانی ها زده می شود، شرکت کند و به نیروی غریزه دریافته بود که دیگر بلبشو برای یک تابستان میوه خوردن، بهتر از این نمی شود و بدون دانستن شعر حافظ، به مدلول «وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی» عمل می کرد. به دقت و مسلسل وار خشابگذاری می کرد و پوکه پوست نارنگی و موز به طور اتوماتیک در گوشه ای که پدرش به آن دید و تسلط نداشت، انباشته می شد. حتی آشغال میوه ها را از ظرفی به داخل سینی می ریخت که گناه خوردن میوه ها را به گردن هنگ هماهنگ مهمان ها بیندازد.

بیشتر از سه موز و یک انبه و چهار نارنگی و چند مشت گیلاس خورده بود که شست پدر مهربان نما و خونسردنما و بخشنده نما و باطنا مهمان گداز و ظاهرا مهمان نوازش خبردار شد. میوه مهم نیست، اما بچه باید تربیت و ادب داشته باشد. حیف که حضور مهمان ها این تادیب و گوش پیچان را به تاخیر می انداخت، اما خون خونش را می خورد. علی الخصوص که مهمان ها به همدیگر اطلاع می دادند که مثلا نارنگی خیلی شیرین و در این فصل نوبر است و هم آنها و هم موزها پاکستانی اند و از هیچ سفارش و تشویقی به همدیگر خودداری نمی کردند. به طوری که تنها کاری که برای صاحبخانه مانده بود، با دل خونین لب خندان آوردن بود و برای خانم صاحبخانه، خالی کردن آشغال میوه ها از زیردستی ها به داخل سطل و سطل های کوچک را به آشپزخانه بردن و در سطل اصلی خالی کردن و ظرف خالی را تمیز کردن و بازگرداندن.

در این اثنا، پدر به رستمی تبدیل شده بود که باید به هر قیمت حساب سهراب را می رسید. پدر چاره را در فن و ترفند دید، نه خشونت لخت و برهنه، بنابراین به بهانه های مختلف مثلا تعارف نمکدان به مهمانی که خیار پوست می کند یا پاکسازی و بهترسازی میز فلان مهمان، حرکات زیگزاگی می کرد و سرانجام با سه حرکت، جایش همجوار پسر شد که همچنان گرد و خاک می کرد و با استفاده از حضور امنیت آور و مصونیت بخش مهمان ها، تلافی کم میوه خوردن تابستان های گذشته را هم درآورده بود و فقط مانده بود تابستان امسال و حاضر. تا سرانجام، یکبار که دستش را مثل بازوی جرثقیل با حرکات افقی و سپس عمودی به سراغ محموله جدید فرستاد، پدر که با هریک خنده خونسردی نما، یک قلپ خون خورده بود، بی اختیار در حالی که از خود بی خود شده بود، با هر دو دستش محکم به شانه های پسرک که شمر هم جلودارش نمی شد، کوبید و دهن خشمگینش بی اختیار فریاد زد: «بچه بس کن، تو که از مهمان هم بدتر کردی!»

بهاءالدین خرمشاهی
محقق، مؤلف و مترجم





تاريخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:اثنا,بهاءالدین خرمشاهی,خرمشاه,خرمشاهی,میوه نوروزی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

چندی پیش مرتضی حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش یكی از خبرنگاران درباره فیلم تنبیه بدنی دانش آموزان پاسخ داد: تنبیه بدنی و فیلمی كه پخش شده است دروغین و مشكوک بوده و فضا و جو مناسب در آموزش و پرورش، آمریكا و اسرائیل را وادار كرده است كه بروند و فیلم دروغین بسازند. وی همچنین از همه فرهنگیان بابت فیلم مشكوک و ساختگی!!! تنبیه دانش آموزان كه در شبكه های ماهواره ای و اینترنتی پخش شده است پوزش خواست!

 

با سپاس از افشاگری وزیر محترم چند نکنه به ذهنم رسید که مطرح می کنم:

 1-وزیر عزیز لطف کرده و نقش عوامل و مهره های سازنده این فیلم  - چه اون آموزگار روانی و چه اون دو کودک مظلوم که بر مبنای صحبت های آقای وزیر احتمالاً بدلکار بوده اند!- رو به سمع و نظر ملت برسونند.آیا هر سه عوامل و بازیگران این فیلم امریکایی بوده اند یا اینکه هر سه اسراییلی و یا نه مثلاً یکیشون امریکایی بوده و دوتاشون اسراییلی و یا برعکس؟ مخصوصاً اون دو کودک که اینقدر طبیعی بازی کردند که آدم فکر می کنه واقعاً ترسیدن و دارن گریه می کنند! همچنین مرحمت کرده و از نقش لابی های صهیونیستی و اون هالیوود بی ناموس در پشت صحنه این تهاجم آشکار فرهنگی  پرده بردارند!

 2-هوای تهران به شدت گرمه، خودروی ... هفته پیش تصادف شدیدی کرد، شیر حمام خونه ما ازش آب میچکه و پیراهن سفید بنده پس از شستشو توسط ماشین محترم لباس شویی به رنگ صورتی در اومده.با توجه به اینکه در میان تمامی حوادث بالا ردپای امریکا و صهیونیست به چشم میخوره از جناب وزیر خواهشمندیم در این زمینه نیز افشاگری بفرمایند و ملت ایران را آگاه بنمایند.

 3-اینجانب ....ا به نمایندگی از خودم و خانم رشیدی(آموزگار کلاس سوم ابتدایی)-آقای مومنی(آموزگار حرفه و فن دوم راهنمایی)-آقای حسنی(آموزگار علوم سوم راهنمایی) و دیگر آموزگاران گرامی که طی دوران تحصیل از دستشان کتک خورده ام از تمامی ملت شریف ایران  و همه فرهنگیان پوزش می خواهم.به هر حال جوون بودیم ،امریکا و اسراییل گولمون زدن و بنده با کتک خوردن و اون عزیزان با کتک زدن نقش پیاده نظام رو بازی کردیم و همین جا اعلام می کنم که همگی ما به شدت پشیمان هستیم.خدایا ببخش!

 4-وزیر محترم لطف نموده و تلقی و استنباط خودشان را از معنی عبارت « فضا و جو مناسب » به ما اعلام نمایند!

 
5-بنده دو روز است دجار اسهال شدیدی شده ام به طوریکه شکم محترم به هیچ کدوم از داروهای «بند آور معده!»:جواب نمیده.با توجه به اینکه تا دو روز پیش در دستگاه گوارش بنده فضا و جو مناسبی برقرار بوده آیا وزیر محترم گمان نمی کنند این فضای مناسب امریکا و اسراییل را وادار کرده باشد که بروند و مرا به اسهال بیندازند؟!؟!

6-با توجه به رویه عادی و امروزی اتفاقات بد در جامعه این که در فیلم پخش شده هیچ اثری از تجاوز به چشم نمی خوره کمی عجیب می باشد! و همین امر شک ما را دو چندان می کند که تهیه و ساخت این فیلم به دست هم میهنان غیور انجام نشده.نــــــــــه غلام؟
 
7-نظر وزیر محترم درباره کلمه «ماله»چیست؟درباره «ماله کشی» چطور؟ضمناً بفرمایند آیا ایشان به مقوله «روح» اعتقاد دارند یا خیر؟!

  
در پایان از دوستان گرامی می پرسم:

به نظر شما اگر مشابه این اتفاق در یک کشور دیگه مثل کانادا می افتاد واکنش وزیر آموزش آنها چه بود؟





تاريخ : چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:افشا,افشاگری,مرحمت,حرفه و فن,غیور,خدعه,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

معاون وزیر راه: سرعت در آزاد راه ها تا 200 کیلومتر قابل افزایش است.


رویانیان:سرعت تا 200 کیلومتر فقط در گیم ممکن است.

.

.

.

.

پرسش شماره یک: چرا آقای معاون وزیر راه گفته است، سرعت در آزاد راه ها تا 200 کیلومتر قابل افزایش است؟
پاسخ شماره یک: برای کنترل جمعیت.
پاسخ شماره دو: ایشان تحت تأثیر بازی های رایانه ای این جمله را گفته اند.
پاسخ شماره سه: ایشان گفته است افزایش پذیر است، اما نگفته است کی؟! منظورشان احتمالاً صد دویست سال آینده بوده است.
پاسخ شماره چهار: ایشان فیلمهای علمی تخیلی زیاد دیده اند.
پاسخ شماره پنح: ایشان ماشین را با هواپیما اشتباه گرفته اند!
پاسخ شماره شش: دوباره برای کنترل جمعیت!

 

پرسش شماره دو: چه چیزهای دیگری فقط در گیم ممکن است؟
پاسخ شماره یک: گشت زدن با ماشین بدون نگرانی بابت تمام شدن بنزین و ایضاً کارت سوخت.
پاسخ شماره دو: پیدا کردن جای پارک، خیابانهای بدون دست انداز و چاله و چوله و ...
پاسخ شماره سه: خودروهای بدون نقص فنی!
پاسخ شماره چهار: در اتوبان خلاف حرکت بقیه خودروها راندن و جریمه نشدن!
پاسخ شماره پنج: تصادف کردن و ایضاً هیچ آسیب جانی ندیدن!
پاسخ شماره شش: جاده ها و بزرگراه های استاندارد

 

سه نتیجه گیری:
نتیجه گیری شماره یک: رویانیان اطلاعاتش از وضعیت راه های کشور بیشتر از معاون وزیر راه است.


نتیجه گیری شماره دو: رویانیان هم گیم بازی می کند.


نتیجه گیری شماره سه: آقای رویانیان در بازی های رایانه ای زیاد حرفه ای نیستند؛ چون نویسنده متن توانسته است در پلی استیشن 400 کیلومتر هم سرعت برود.

 





تاريخ : سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:سرعت,آزادراه,کنترل,کنترل جمعیت,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


روش هایی خنده دار برای کلافه کردن خانم ها


دختر خانم ها ناراحت نشن فقط جهت خنده !

وقتی پس از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش پیش از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی …

وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدر زنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و سپس با همان جورابها برید توی رختخواب.

به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..

وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جایی بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.

همیشه آب را با بطری سر بکشید.

وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.

وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و زود گوشی رو قطع کنید..

همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..

خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..

وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..

او را با نامهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا… صدا کنید و سپس بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ..

تلاش کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهایی که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید.. 





ارسال توسط سورنا

 

دوازده تعریف از معنای خواستگار و خواستگاری در فرهنگ ما:
 

 
 



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 




تاريخ : یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:نفس اماره,اماره,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

یک زن اهل کره جنوبی پس از آنکه 771 بار در آزمون کتبی رانندگی رد شد، سرانجام در آخرین امتحان نمره قبولی را کسب کرد. (خبرگزاری ایسنا)

اصولاً از قدیم گفته اند، خواستن توانستن است، ما نیز به این زن کره ای، موفقیتش را در آزمون رانندگی تبریک می گوییم.


امید است جوانان ایرانی در تمام مراحل زندگی این خانم کره ای را الگوی خویش قرار دهند، به عنوان مثال:
- حتی اگه 770 بار خواستگاری رفتند و «نه» شنیدند، امید خودشون رو از دست ندهند و با اعتماد به نفس به خواستگاری 771 امین دختر بروند!
- حتی اگه 770 بار در کنکور فوق لیسانس شرکت کردند و قبول نشدند، امید خودشون رو از دست ندهند! (از آنجا که این روزها در کنکور لیسانس تعداد صندلی های دانشگاه از داوطلبان دانشگاه بیشتر است، نگفتیم کنکور لیسانس!)
در همین ارتباط گروهی از محققان به انجام تحقیق و تفحص پرداخته و پنج احتمال زیر را در مورد علت قبول نشدن این خانم کره ای در 771 بار آزمون کتبی داده اند.
احتمال نخست: در کره جنوبی احتمال اینکه کسی شانسی قبول بشود، نیست و اگر هم چنین احتمالی وجود دارد این خانم خوش شانس نبوده است.
احتمال دوم: دلیل اینکه این خانم 770 بار در آزمون کتبی رانندگی رد شد، این بوده است که در این کشور کتابهای کمک آموزشی کانون فرنگی آموزش، و گاج و ... وجود نداشته است.
احتمال سوم: این زن کره ای سرانجام توانسته است در آزمون 771 ام تقلب کند.
احتمال چهارم: کره ای ها معتقدند تا 771 نشه، بازی نشه!
احتمال پنجم: این خانم می خواسته نامش در کتاب رکوردهای گینس چاپ بشه!

پرسش اساسی: هر چند پیش بینی می شود این خانم کره ای هفتصد هشتصد هزار دفعه ای هم در آزمون عملی ( تو شهری سابق) رد شوند و از آنجا که فرض محال، محال نیست، تصور کنید این خانم بتواند تا پیش از سفر به دیار باقی در آزمون شهری هم پذیرفته شود، در این صورت کدام اتفاق محتمل است؟!
گزینه نخست: پایین آمدن عمر متوسط شهروندان کره ای بر اثر فوت در تصادفات!
گزینه دوم: شوهر این خانم از این پس باید نصف حقوقش را صرف صاف کاری و... کند!
گزینه سوم: هر دو مورد!

 خبر را کامل تر می خوانیم: «پارک جونگ سئوک» از افسران پلیس راهنمایی و رانندگی کره جنوبی گفته است:«کمترین نمره قبولی برای شرکت کنندگان در آزمون رانندگی 60 است و این زن بالاترین نمره ای که آورد 50 بود که با همان نمره او را قبول کردیم

 نتیجه گیری پایانی: این زن کره ای از همون ابتدا باید خشکه حساب می کرد...شما هم همین کارو بکنین نه وقت خودتونو بگیرین نه بقیه رو





تاريخ : چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:امتحان رانندگی,نمره قبولی,نمره,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

دانشمندان کانادایی به این نتیجه رسیده اند که افزایش دی اکسید کربن در هوا، احتمال تولد نوزادان پسر را کاهش می دهد، یعنی در شهرهایی مثل تهران که با معضل آلودگی هوا دست به گریبانند، بخت دخترشدن جنین، نسبت به پسربودن آن بیشتر است.

دختر بدجنس: به درک! دیگی که برای من نمی جوشد می خوام سرسگ توش بجوشه! پسرهای نسل ما که رفتن شهید شدن و ما شوهر نکرده ، بیوه شدیم، بذار نسل های بعدی هم بی شوهر بمونن!

دختر خوش جنس!:چرا دولت برای آلودگی هوا یک فکر اساسی نمی کنه؟! سهمیه بندی بنزین که جواب نداد، تورابه خدا یک اقدام عاجلانه بکنین!ای بابا

دختر ترشیده خرافاتی: حاجی نمی شود یک دعا بنویسید که دی اکسید کربن را از چشم هوا بیندازد و محبت اکسیژن را به دلش بیندازد!؟

دختر ترشیده فرصت طلب: من که عیب و ایرادی نداشتم، خدا به زمین گرم بزند دی اکسید  کربن را!!

دختر  تحصیلکرده: هیچ نمی دونستم مشکل ما پایه و اساس علمی دارد! راستی سوراخ لایه ازن هم به آلودگی هوای کره زمین دامن می زنه ها... پس بین سوراخ لایه ازن با سوراخهای دیگر هم ارتباطی هست. ببینم... دانشمندان کانادایی دراین مورد تحقیق نکرده اند؟!

دختر امیدوار: مامان جان، من می گم حالا که بابا بازنشسته شده بریم توی یک شهرستان خوش آب و هوا زندگی کنیم تا شما بتوانید درست و حسابی استراحت کنید!؟چطوره!!

تبلیغات پیشنهادی برای هتل های شهرستان ها: اگر تصمیم گرفته اید بچه دار شوید، ماه عسل دوم خود را در هتل ما بگذرانید. "هتل اکسیژن" با تهویه فوق العاده و عاری از هرگونه ذرات co2 پسرشدن فرزند دلبند شمارا تضمین می کند!

هشدار جدی دولتمردان چینی به مردم آن کشور:ازآنجا که هرخانواده چینی اجازه داشتن تنها یک فرزند را دارد و بیشترشان مایلند که آن فرزند پسر باشد، ازمردم تقاضا مندیم تا اطلاع ثانوی از نفس کشیدن ( و وارد کردن دی اکسید کربن در حجم میلیاردی به هوا!) خودداری کنند!

آگهی خیریه: بنگاه ازدواج" ترش و شیرین"(تبدیل ترشی به شیرینی) از محل کمک های شما و با احداث کارخانه های تولید گاز اکسیژن، به نجات نسل های آینده از معضل ترشیدگی می شتابد!ابشتاب دیگه واستادی که بالام جان

سخنگوی وزارت دفاع آمریکا:با آینده نگری هرچه تمامتر و به منظورکم کردن تعداد سربازان دشمنان احتمالی آینده، به زودی بمب های دی اکسید کربنی تولید خواهیم کرد! 

تبلیغ هود: با جذب تمام دی اکسید کربن موجود در فضای خانه، شما را جهت پسردار شدن، یاری خواهیم کرد. هم اکنون نیازمند یاریمان هستید!

یک فعال محیط زیست: حقتونه است! چقدر گفتیم کمتر ماشین وارد کنید؟ به فکرآلودگی هوا و فاضلاب ها و بازیافت زباله ها باشید؟ چقدر گفتیم نسل خیلی ازگونه های جانوری و گیاهی دارد منقرض می شود؟ حالا خودتان هم دختردار می شوید و اسم و نسلتان منقرض می شود! تازه دخترانتان هم به خاطر کمبود پسر بی شوهر می مانند و نمی توانید حتی نوه هایتان را ببینید!

جامعه پسران خوشگذران: بدین وسیله ازهرگونه کوتاهی و پشت گوش انداختن مسوولان مربوطه در امر کاهش آلودگی محیط زیست به شدت تشکر و حمایت می کنیم! خودمان هم یک چیزی میدونستیم که از ۱۰سالگی سیگاری شدیم!! فکر عیش دوران بیست سی سالگی مون بودیم





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


پنج سنت بسیار خنده دار ، عجیب و غریب آفریقایی !!


آدم دزدی و ازدواج!
قبیله ای به نام «لاتووکا» (Latwoka) در سودان رسم بسیار عجیبی برای ازدواج دارند. اگر پسری قصد ازدواج با دختری را داشته باشد او را می‌دزدد!  پس از دزدیدن دختر بزرگان فامیل پسر نزد پدر دختر رفته و از او درخواست کمک به دخترش را می‌کنند.

اگر پدر دختر با ازدواج موافق بود، به عنوان نشانه موافقتش آن پسر را کتک می‌زند! و اگر موافق نبود پسر دزد به زور با دخترش ازدواج می‌کند! من فکر می‌کنم همه دخترها به خاطر اینکه در «لاتووکا» به دنیا نیامده اند باید خدا را شکر کنند.

رسم «شارو» (Sharo)
به نظر من رسم «شارو» یکی از احمقانه ترین و غیرانسانی‌ترین رسومی‌ است که کسی می‌تواند انجام دهد. بعضی از مردم مالی، نیجریه و کامرون پسری که به سن ازدواج رسیده و قصد زن گرفتن دارد را در انظار مردم کتک می‌زنند.

یک فرد قلدر پسر را کتک می‌زند و این پسر جوان مجبور است علائم درد و رنج خود را پنهان کند. اگر او بتواند با موفقیت کتک‌ها را تحمل کند پس تبدیل به مرد شده است و اگر شکست بخورد نمی‌تواند همسری اختیار کند! تعداد بسیار زیادی از پسرها درحین ثابت کردن مردانگی شان جان خود را از دست داده اند.

سنت «چووا» (Chewa)
آیین زشت دیگری به نام «چووا» در میان مردم «چووا» از آفریقا شهرت دارد. طبق این سنت وقتی کسی که اهل «چووا» است می‌میرد، بستگانش جسد او را به محل ترسناکی می‌برند، چاقویی برداشته و گلویش را می‌برند. سپس از محل برش آب را با فشار به درون شکمش سرازیر می‌کنند تا همه کثیفی‌های بدن بیرون بیاید (از مقعد) آنها زمانی کار را متوقف می‌کنند که آب تمیز از بدن بیرون بیاید!

مراسم Khweta
یکی دیگر از رسومی‌ که مربوط به پسران می‌شود، در زمانی که آنها قصد ازدواج کردن دارند و باید مردانگی خود را ثابت کنند. در مراسم Khweta پسران بالغ را در فصل زمستان در جایی منزل داده و آنها را ختنه کرده در همین حین آنها باید کارهای سخت و کشنده ای را انجام دهند مثل رقصیدن‌های مداوم... که اغلب این کارهای سخت منجر به مرگ پسران می‌شود.

سنت «لوبولا» Lobola
«لوبولا» سنت دیگری است که به ازدواج مربوط می‌شود. اگر عروس یا داماد با این سنت موافق نباشند خانواده‌هایشان آنها را تنبیه می‌کنند. طبق این رسم میان خانواده عروس و داماد مذاکره ای صورت می‌گیرد و در مورد قیمتی صحبت می‌کنند که داماد باید برای ازدواج با دختر مورد علاقه اش بپردازد.

اغلب این مذاکره پیچیده می‌شود و دو خانواده سندی را امضا می‌کنند و تعهد می‌دهند به آن عمل کنند. مثلا اگر دو خانواده نزدیک یکدیگر زندگی کنند نباید تلفنی اقدام به این کار کنند یا ملاقات کوتاهی داشته باشند بلکه باید حضوری ملاقات کرده و مذاکره حتما در نوشته ای ذکر شود.

آنها اعتقاد دارند اگرچه یک خانواده ممکن است سال‌ها یکدیگر را بشناسند اما در مورد رسم «لوبولا» نظر یکدیگر را نمی‌دانند. به عبارت دیگر آنها همدیگر را در زمینه تعهد و وفاداری و تقدس ازدواج نمی‌شناسند.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


شوهر شناسی سنتی و مدرن - طنز بسیار جالب


این مقاله فقط جنبه سرگرمی دارد.

شوهرشناسی سنتی


اگر آقایتان اجازه می دهد که بیرون از خانه هم کار کنید،از اینکه شما را قابل دانسته تا هم در منزل و هم بیرون از خانه کار کنید، از او تشکر کنید.

اگر آقایتان به کوچکترین حقوق زنان بی توجه است، حقتان است.

اگر تحویلتان هم بگیرد شما به او می گوئید زن ذلیل.

اگر آقایتان شلوارش چند تا شد و به تبع آن چند تا زن دیگر هم گرفت، خوشحال باشید که می تواند یک تنه از پس چند زن بر بیاید!!!

مگر اوایل ازدواج همین مردانگی را دوست نداشتید؟!

اگر آقایتان برای شما هدیه نمی خرد، رویتان را زیاد نکنید!

او خودش برای شما بزرگترین هدیه است! و یا لااقل بزرگترین هدیه که شما را همیشه تحمل می کند!

زی زی لوژی (شوهرشناسی مدرن)
اگر شوهرتان شبها دیر به منزل می آید، درب را به رویش باز نکنید.

مبلغ مهریه را هم به او یادآوری کنید تا کامروا شوید!

آگر شوهرتان از شما انتظار پذیرائی دارد، یک هفته او را ترک کنید.از هفته آینده خودش هر شب برایتان کاپوچینو درست خواهد کرد.

اگر شوهرتان موافق نیست که شماهر جایی می خواهید بروید،مگر شما منتظر اجازه او بودید؟! خوب بروید. تازه بعد هم غر بزنید که از این زندگی خسته شدین.

اگر شوهرتان به شما پول نمی دهد، شما هم به او روندین! دو سه روز کم محلی هم بی اثر نیست.

اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل نیست، خانه را به گند بکشید بی حوصلگی به را بیندازید افسرده باشید تا شما را به کار بیرون از منزل تشویق کند!

اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل هست،از زیر کار کردن در برید وانمود کنید که دوست ندارید نحوه جارو کردن و ظرف شستن و... را به او آموزش دهید! هرچند آقایون همه بلد هستن.

اگر شوهر شما فمینیست نیست، زن ذلیل که هست.

اگر شوهرتان به مسائل شما بی اعتناست شما بی اعتنا تر باش. ازصبح تا امدن او با دوستان گپ بزنید تا چشمتون به او افتاد قیافه بگیزرید که ناراحت هستید.

اگر شوهرتان هوس تجدید فراش کرد، بدانید که بیچاره حق دارههههههههههههههههه

نتیجه گیری اخلاقی:
زنان سنتی هر چه سرشان بیاید حقشان است! لیاقت شوهر مهربان و به قول خودشان زی زی را ندارند.

زنان مدرن لیاقت هیچ چیز را ندارند. چون از زی زی بودن شوهرانشان سوء استفاده می کنند!

هر چه به سر مردا میاد از زی زی بودنشونه.





تاريخ : دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:حقوق زن,حقوق اجتماعی,زن ذلیل,زی زی,کامروا,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

یادگیری لهجه اصفهانی در 3 دقیقه
 
 
1- مضاف و موصوف همیشه «ی» میگیرد
مثال: درِ باغ ===» دری باغ        گل قشنگ ===» گلی قشنگ         آدم خوب ===» آدمی خُب
 
 
2- «د» ما قبل ساكن قلب به «ت» میشود
مثال: پرید ===» پریت       آرد ===» آرت
 
 
3-  واو ساكن آخر كلمه به «ب» قلب مي‌شود
مثال: گاو ===» گاب
 
 
4- اصولاً در هر كجا كه فتحه قشنگ باشد كسره بكار میرود و هر كجا كه كسره كلمه را زیبا میكند فتحه بكار میرود
مثال بری فتحه: اَز===» اِز       قفَس ===» قفِس        اَزَش ===» اِزِش         بِِزَن ===» بِِزِن
مثال بری كسره: اِمروز===» اَمروز    جمعِه===» جمعَه       سِفید===» سَفید      حِیفِ===» حَیفس    فِشار===» فَشار
 
 
5-  صدی « اُ » هیچ جیگاهی نداشته و به «او» تبدیل میشود.
مثال: شما===» شوما      كجا===» كوجا        چادر===» چادور
 
 
6-  حرف «و» در قالب حرف ربطی به به «آ» تبدیل میشود
مثال: من و تو و حسن ===» منا تو آ حسن
 
 
7-  اصولا خود « آ » به عنوان یک حرف ربط به كار میرود
مثال: من هسم، آ بابامم هسن
در ضمن حرف « آ » به معنی «به علاوه» هم به كار میرود
مثال: 5+4+3 ===» 5 آ 4 آ 3
 
 
8- حرف « ه » در لهجه اصفهانی به نوعی نابود شده
مثال: بچه ها ===» بِچا    گربه ها ===» گربا     میجهد===» می جِد
ه در آخر افعال به «د» ساكن بدل میشود.
بره===» برد     بشه===» بشد
«ه» به ی تبدیل میشود.
بهتر===» بیتِرِس      سر راهی===» سری ریس       گربه===» گربیه
«ه» به «ش» تبدیل میشود.
بهش میگم ===» بشش میگم
«ه» به «و» بدل میشود.          
ما هم می ییم ===» ما وَم مییم
نكته: به غیر اول شخص مفرد حروف «خوا» به «خ» تبدیل میشود
میخوی ===» می خَی
 
 
9-  در برخی افعال حرف «ی» به  «اوی» تبدیل میشود
میشنوی===» میشنُوی        میگی ===» میگوی
 
 
10-  اگر حرف اول كلمه «ب» یا «ن» باشد و حرف سوم «ی» یك «ی» بعد از «ب» یا «ن» اضافه میشود
بگیر===» بیگیر     بشین ===» بیشین       بریز ===» بیریز        ببین ===» بیبین





تاريخ : یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:لهجه,لهجه اصفهانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 

افشای قرارداد ترکمانچای ارزی با چین

 افشای قرارداد ترکمانچای ارزی با چین

  تهران-خبرگزاری ایران نیوز24:سرانجام پس از گذشت سه سال، جزئیات یکی از زیان بار ترین قراردادهای اقتصادی پس از انقلاب با کشور چین برملا شد.

   به گزارش خبرگزاری ایران نیوز24،سه سال پیش مطابق با یک قرار داد عجیب، دولت ایران درآمد حاصل از فروش نفت را نزد دولت چین در اختیار این کشور می گذارد تا به عنوان پشتوانه ال سی های خرید کالای چینی برای ایران استفاده گردد.
  بنابر این قرارداد، دولت چین علاوه بر آن که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می دارد ، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می تواند تبدیل کند.
   یکی از نکات جالب و البته تاسف بار در این قرارداد، این بوده است که دولت چین ، هیچ گونه تعهدی نسبت به نتیجه اقدام خود ندارد و اگر به خاطر اشتباه سهوی یا عمدی دولت چین بخشی از سود یا اصل پول ایران با نوسانات نرخهای ارز از بین برود، مسئولیت آن بر عهده ایران است.
   اما ترکمانچای بودن این قرارداد به اینجا ختم نشده و دیگر مفاد قرارداد عجیب تر است؛ از جمله اینکه دولت چین برای افتتاح ال سی یا فروش نسیه کالا به ایران، در حالی که پول نقد ایران به عنوان پشتوانه در اختیار آن است، اقدام به دریافت بیمه از ایران می کند که امری عجیب و کم سابقه در بانکداری جهان است.
  این موضوع به این معناست که فروشنده در حالی که مبلغی بسیار بیشتر از پول کالا به صورت نقد در اختیار دارد، اقدام به کشیدن درصد قابل توجهی بر روی مبلغ کالا به عنوان حق بیمه یا هزینه ریسک کرده که این مبلغ در سالهای قبل 4 درصد بوده و احتمالا در شرایط فعلی به دو برابر این رقم افزایش یافته است که در مقیاس کلی میلیاردها دلار می شود.
   محور سوم این قرارداد ترکمانچای، عدم استفاده کامل ایران از انبوه سرمایه کشور است که نزد چین سرمایه گذاری شده است و گفته می شود این رقم در حال حاضر از مرز 25 میلیارد دلار گذشته است.
  به بیان دیگر، 25 میلیارد دلار از سرمایه کشور طبق این قرارداد در اختیار دولت چین می باشد، اما به جای پرداخت سود به ایران، از ایران مبالغ سنگینی به عنوان بیمه و ریسک دریافت می شود.
  برای مشخص شدن ابعاد زیان کشور از محل این قرارداد، تنها به ذکر این نکته بسنده می کنیم که اگر این مبلغ هنگفت به جای سپرده گذاری نزد برادران چینی به خرید طلا اختصاص یافته بود، طی این مدت ارزش آن چندین برابر شده بود و علاوه بر آنکه اصل 25 میلیارد دلار موجود بود، حدود 50 میلیارد دلار دیگر که یارانه دو سال مردم است، سود عاید ایران شده بود.
   هرچند مطابق قانون امکان افزایش محورهای سوال از رئیس جمهور نیست، نمایندگان سوال کننده از احمدی نژاد در حاشیه سوالات خود به این موضوع هم اشاره ای کلی کنند، به ویژه که یکی از سوالات مربوط به عدم پرداخت بودجه مصوب مترو از ذخیره ارزی است که مسوولان دولتی خالی بودن این صندوق را بهانه می کردند و اینک برخی زمینه های آن روشن شده است.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 در این لغت نامه یک برداشت دیگری از لغات شده !
 

جدول :;دول : کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند

Saturday : روز جهانی ساطور

Freezer side by side: کسیکه کنار هرکی میشینه، زر مفت میزنه

کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟

سه‌پایه : ۳ تا آدم باحال که همیشه پایه هر حرکتی‌ هستند

وانت : اینترنت آزاد و بدون فیلتر

Category: این گربه کدوم گوریه؟

Morphine: باید بیشتر فین کنی

Keyboard: چه کسی برنده شد؟

MissCall: دختر نا بالغ را گویند

Freezer: حرف مفت

Already: گند زدی به همش رفت !

نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گیر کرده

کته ماست : آن گربه مال ماست

مشروبات : روبات مشهد رفته

 

نرگس : موجود مذکری که مرتب حدس می زند

کدبانو: دختر خانمی مجرب در نقشه کشی با نرم افزار اتوکد

چهار محال بختیاری : ممکن نیست عدد ۴ برای شما شانس بیاورد

کالسکه: هنگامی که یک اصفهانی یک میوه ی کال میخورد

جاسبی : فقط باش

مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند

سوغاتی : بسیار عصبانی

عجبشیر : احساس رضایت از مطبوع بودن شیر

پدافند : پس گفتی دافن؟

مانیکور – پدیکور : دو برادر نابینا به نام مانی و پدرام

کولر:زمانی که یک لر به مکانی رفته باشد و بین ما نباشد

کامران : راننده کامیون

مهران : شخصی که در هوای مه آلود رانندگی می کند

روبوسی : پارچه ای که روی بوس می کشند

پهناور : کسی که مدفوع گاو می آورد

Superman : مرد بقال !

کنتس : به اصفهانی یعنی این سیگار کنت است

شاطر : کسی که در خرابکاری استاد است!

بیگلی بیگلی : پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی‌

پسمانده : پ نه پ رفته!

Diamond Ring : داییمون زنگ زد

مناجات : انواع و اقسام مونا

کره حیوانی : بیچاره ناشنواست

انبر : داروی برطرف کننده اسهال!

کلکته : بین گربه ها کل افتاده

خاموش : موش نپخته

شیاف : او خاموشه (She Off)

مزدور : نوعی موز که در مناطق دور می روید

دیپلماتیک : فرد دیپلمه ای که ماتیک زده

واویلا : ویلایی که درش به روی همه باز است

چاقو ضامن دار : در شیراز، به شخص فربه‌ای که یکی‌ از اهالی محل ضمانتش را کند گویند

جنسیتی : شهر ارواح

گوگولی : فرزند بروس لی و گوگوش!

مکار : کسی که تخصص اپل دارد!





تاريخ : شنبه 20 اسفند 1390برچسب:مزدور,گوگولی,مکار,کلکته,کره حیوانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 


معانی تازه چند کلمه

سطل آشغال :

وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !

مدرک تحصیلی :

کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !

اوراقچی :

تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان جهان می داند !

حراج :

اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!

رئیس :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!

بزرگراه :

نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های 2012 !

شب امتحان :

شب التماس به درگاه خداوند !

شب توبه !

البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست.

تحقیق :

Copy & Pasteکردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه می فروشن …
۲۰ تا ۳۰ هزار تومن هلو !


گارانتی :

یک نام صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !

 

 

----------------------------------------------------------------------------

 

 

ازدواج آقــــایــــان ! ...

 

 



پیش از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
پس از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن

 

 

 

  پیش از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
پس از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن 

 

پیش از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
پس از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده

 

 

پیش از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
پس از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن

پیش از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی
پس از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم

پیش از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
پس از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها

پیش از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
پس از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن

پیش از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
پس از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی

پیش از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
پس از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.





تاريخ : شنبه 13 اسفند 1390برچسب:طنزنامه,طنز نامه,سطل آشغال,اوراقچی,لنگ ظهر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

بيچاره مردها كاشكی مثل دايناسورها با افتخار منقرض ميشديم تا اين همه خفت رو نمی ديديم

از طرف يه مرد سابق

 




تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:سیر تکامل مرد سالاری,مرد سالاری,سالارو,
ارسال توسط سورنا

فوایـد گـاو بـودن !

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:دمخور,گاو,گوساله,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

روزنامه ها:" ازدواج باعث افزایش طول عمر در مردان می شود."
ـ زن=آب حیات!
 

***

روزنامه ها:" مردان متاهل کمتر دچار بیماری های مختلف روحی و جسمی می شوند."
- زن= نوشدارو! ( مواظب باشید پس از مرگ سهراب نباشد!!)
 
***

دکترپوست:" ازدواج و بچه دارشدن باعث بهبود جوشهای غرورجوانی می شود."
ـ ازدواج= کپسول روآکوتان و کرم
Rock مجانی!! ( که باید خداد تومان پولشان را بدهید!)

***

رییس جمهور:" با فرزند کمتر مخالفم."
- ازدواج: مشت محکمی به دهان استکبار!

***

روزنامه ها:" افراد متاهل انگیزه بیشتری برای کسب موفقیت پیدا می کنند."
ازدواج= نردبان موفقیت!

***

آمار:" ازدواج از درصدابتلای زنان به بعضی از انواع سرطان می کاهد."
- واکسن سرطان کشف شد!!

***

رییس جمهور:" کشور ما ظرفیت ۱۲۰ میلیون نفر جمعیت را دارد."
- ازدواج= استفاده بهینه از ظرفیت کشور!

***

روزنامه ها:" افراد متاهل کمتر بزهکار می شوند."
- ازدواج= کانون اصلاح و تربیت!

***

 راستی چرا ازدواج نمی کنید؟؟؟





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


تفاوت خنده دار عروسی رفتن دخترها و پسرها

عروسی رفتن دختر خانم ها

دو، سه هفته پیش از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!

پس از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد… حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه… اگر هم توی این مدت پیش از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…

البته تلاش می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه…

یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره…! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش

خوب، روز موعد فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم… بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون… (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره… که تا ساعت 11 در حمام تشریف دره!)

پس از ناهار…!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعدازظهر…

توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!

ساعت 3 می رسه خونه…

پس از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسی شروع می شه… یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!

عروسی رفتن آقا پسرها

اگر دو، سه هفته پیش بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم…!

پس از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش…! می پره تو حموم…

توی حموم از هولش، صورتشم می بره…! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون…

ساعت 6:30 بعد از ظهره… هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت…!

تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلی فحش و بده و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره…!

خلاصه… بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)

ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه





ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی