بنام خدا
توصیه های یک روانشناس به خانمها:
وقتی مردی شما رو بخواد، هیچ چیز نمی تونه جلوش رو بگیره!! پس بدانید اگر واسه ازدواج بهانه مشکلات رو میاره، یا شما رو نمی خواد یا هنوز تردید داره که شما کیس ازدواجشید یا دیگری!
وقتی مردی شما رو نخواد، هیچ چیز نمی توونه نظرش رو برگردونه و نگهش داره!!! پس اگه واسه نگه داشتنش مجبورید خیلی وقتا از خیلی چیزا بگذرید یا متوسل به دعا و حاجت شید، بدونید که رفتنیه!! وقتتون رو تلف نکنید! اون حتی بعد از ازدواج با شما نیز، مال شما نیست!
دست از بهانه گیری به جهت رفتار یه مرد بردارید! اونا اصلاً به حرفای شما گوش نمی دن!! این باعث می شه به مرور شما رو یه زن نق نقو یا غرغرو بدونند و وقتی دارید انتقاد می کنید به همه چیز فکر کنند جز حرفای شما! اصولاً اگه از رفتارشون شکایت دارید بهتره بزارید واسه یه فرصت دیگه! زمانی که به عشق شما معترفه و نمی تونه به شما توجه نکنه!
یادتون باشه رفتار آرامتر، همیشه بهتره
هیچوقت خودتون رو برای حفظ رابطه ای که خودتون تشخیص می دید ارزشش رو نداره، تغییر ندید. چون مدتها بعد، زمانی که تغییر کردید و دلتون واسه خودتون تنگ شد، می فهمید شخصی که روبروی شما ارزشش رو نداشته و اون زمان دیگه فرصتی واسه جبران نیست
پیش از اینکه بفهمید واقعاً چه چیزی خوشحالتون می کنه، با کسی ارتباط برقرار نکنید
اگه رابطه شما به خاطر اینکه مردتان آن طور که لیاقتش رو دارید با شما رفتار نمی کنه به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که ارتباط رو به صورت دو دوست معمولی ادامه بدید.
پاگیر کسی که مطمئنید شما رو به حالت تعلیق نگه داشته، نشید
هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکنه اوضاع رو بهتر کنه، تو یه رابطه نمونید. ممکنه حتی یه سال بعد از خودتون دلگیر شید که چرا وقت گذاشتید و اوضاع عوض نشده
از مردانی که پیش از ازدواج با شما، خواستار رابطه جنسی هستند، دوری کنید.
واسه رفتاری که با شما دارند، مرز بگذارید. اصولاً مردها بدون تعریف مرز، پا رو فراتر از اونچه باید می گذارند.
هیچوقت همه چیز رو به مردها نگید، اونا بعدها این اعترافات رو به ضرر و ضد خود شما به کار می برند.
اگه در رفتار مردی تغییر ایجاد شد، این شما نیستید که اونو تغییر دادید، تغییر از درون با گذشت زمان و بالا رفتن سن در اونها ایجاد میشه
او یک مرد است، نه بیشتر و نه کمتر (این رو فراموش نکنید)
اجازه ندهید که مردی هویت و وجود شما رو توصیف کنه
هیچوقت مرد کس دیگری را حتی قرض نگیرید، او که به دیگری خیانت کرده به شما نیز خیانت خواهد کرد. مردها تا همیشه دلباخته کسی هستند که عشق را به آنها یاد داده است، پس تظاهر به علاقه به شما، فقط هوسی زود گذر است.
مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان به آنها اجازه می دهید!!
همه مردها بد نیستند!
هر مصالحه ای دو جانبه است! این را فراموش نکنید. نباید انعطاف فقط از جانب شما باشد. نه گفتن را یاد بگیرید.
شما می توانید بارها دل ببنیدید اگر فراموش نکنید که بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه تازه، به زمان برای فراموش کردن رابطه قدیم نیاز دارید. زمانی برای ترمیم و التیام. تا فراموش کردن مسائل قبلیتان به رابطه تازه فکر نکنید. مقایسه دو فرد شما را در فراموش کردن رابطه پیشین سست می کند. (دل دادگی شما به فرد قبلی و عدم علاقه قلبی به فرد تازه ، از شما داوری بی عدل می سازد)
هیچوقت دنبال کسی نباشید که مکمل شما باشه یک رابطه از دو فرد کـــامل تشکیل می شه، دنبال اونی باشید که مشابه شماست
شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف واسه یافتن بهترین، خوبه. نیازی نیست که با هر کس دوست می شید به فکر ازدواج با اون بیوفتید.
کاری کنید که بعضی وقتا دلش واستون تنگ شه، همیشه در دسترس بودن و تماس برقرار کردن رو فراموش کنید
هیچوقت به مردی که همه آن چیزیهایی که از رابطه می خواهید به شما نمی ده، به طور کامل متعهد نشید.
این مطالب رو واسه بقیه خانمها مطرح کنید. با این کار لبخند بر لبان بعضی می آورید، بعضی را در مورد انتخابشان به فکر می اندازید و خیلی ها را آماده می کنید
مردهای عقل کامل همین هستند !!!!
ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند. طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت.
باید یکنفر طناب را رها می کرد وگرنه همه سقوط می کردند.
زن گفت من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم.
من طناب را رها می کنم چون به فداکاری عادت دارم. در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند.
شیوانا با دوتن از شاگردانش همراه کاروانی به شهری دور می رفتند. با توجه به مسافت طولانی راه و دوری مقصد ، طبیعی بود که بسیاری از مردان کاروان بدون همسرانشان و تنها سفر می کردند و وقتی به استراحتگاهی می رسیدند بعضی از مردان پی خوشگذرانی می رفتند. همسفران نزدیک شیوانا و شاگردانش دو مرد تاجر بودند که هر دو اهل دهکده شیوانا بودند. یکی از مردان همیشه برای عیش و خوشگذرانی از بقیه جدا می شد. اما آن دیگری همراه شیوانا و شاگردانش و بسیاری دیگر از کاروانیان از گروه جدا نمی شد. یک روز در حین پیاده روی یکی از شاگردان شیوانا از او پرسشی در مورد معنای واقعی عشق پرسید. همسفر خوشگذران این پرسش را شنید و خود را علاقه مند نشان داد و گفت:" عشق یعنی برخورد من با زندگی! تجربه های شیرین زندگی را برخودم حرام نمی کنم. همسرم که در دهکده از کارهای من خبر ندارد. تازه اگر هم توسط شما یا بقیه خبردار شد با خرید هدیه ای او را راضی به چشم پوشی می کنم. به هر صورت وقتی که به دهکده برگردم او چاره ای جز بخشیدن من ندارد. بنابراین من از هیچ تجربه لذت بخشی خودم را محروم نکردم و هم با خرید هدایای فراوان عشق همسرم را حفظ کردم. این می شود معنای واقعی عشق!"
شیوانا رو به شاگرد کرد و گفت:" این دوست ما از یک لحاظ حق دارد. عشق یعنی انجام کارهایی که محبوب را خوشحال می کند. اما این همه عشق نیست. بلکه چیزی مهم تر از آن هست که این دوست دوم ما که در طول سفر به همسر خود وفادار است و حتی در غیبت او خیانت هم نمی کند، دارد به آن عمل می کند. بیائید از او بپرسیم چرا همچون همکارش پی عیاشی و عشرت نمی رود؟"
مرد دوم که سربه زیر و پابند اخلاقیات بود تبسمی کرد و گفت:" به نظر من عشق فقط این نیست که کارهایی که محبوب را خوشایند است انجام دهیم. بلکه معنای آن این است که از کارهایی که موجب ناراحتی و آزردگی خاطر محبوب می شود دوری جوئیم. من چون می دانم که انجام حرکتی زشت از سوی من ، حتی اگر همسرم هم خبردار نشود، می تواند روزی روزگاری موجب آزردگی خاطر او شود و چه بسا این روزی روزگار در جهانی دیگر و پس از مرگ باشد، بازهم دلم نمی آید خاطر او را مکدر سازم و به همین خاطر به عنوان نگهبان امانت او به شدت اصول اخلاقی را در مورد خودم اجرا می کنم و نسبت به آن سخت گیر هستم. "
شیوانا سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت:" دقیقا این معنای عشق است. مهم نیست که برای ربودن دل محبوب چقدر از خودت مایه می گذاری و چقدر زحمت می کشی و چه کارهای متنوعی را انجام می دهی تا خود را برای او دلپذیر سازی و سمت نگاهش را به سوی خود بگردانی. بلکه عشق یعنی مواظب رفتار و حرکات خود باشی و عملی مرتکب نشوی که محبوب ناراحت شود. این معنای واقعی دوست داشتن است."