به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

به نام خدا

 

 پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :

)) خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ ((

 خدا پذیرفت و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .

 پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.

 رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین خوراکی که بلد بود پخت.

 سپس نشست و منتظر ماند.

 چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .

 پیرزن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیرمرد فقیری بود .

 پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد.

 پیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.

 نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.

 این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .

 پیرزن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه برگشت.

 نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .

 این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بودزن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .

 پیرزن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیرزن را دور کرد.

شب شد ولی خدا نیامد پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .

 پیرزن با ناراحتی گفت:

)) خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟((

 خدا پاسخ داد :

))  بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی ((

 

 همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن

 همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن

 زمدینه تا به کعبه سر وپا برهنه رفتن

 دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن

 شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن

 ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

 به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن

 ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

 به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن

 طلب گشایش کار ز کارساز کردن

 پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن

 گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن

 به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن

 ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن

 به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد

 که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن

 به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد

 که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

   "شیخ بهایی"

 





تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:ملاهی,,
ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

هر محرم که فرا می‌رسد

از روز نخست تا عاشورا

روزها کند می‌گذرند و عطشناک

و من ...

نگران که مباد امروز با آنان باشم که امام حق را

به شمشیر باطل و قساوت سر بریدند

بیمی گنگ که

مرز حق و باطل چه باریک است

مبادا پوستین حق بر باطل پوشانده باشم؛

و به این امید واهی که در خیل حق‌مدارانم ...

اما روز حساب دریابم که

آمدن محرم فرصتی است دوباره تا از خویشتن خویش بازخواست کنم





ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 

 

 
recycle_symbols.jpg

آیا تا بحال کنجکاو شده اید این اعداد و ارقامی که ته ظرف های پلاستیکی حک شده چه هستند؟ اگر دقت کرده باشید وسط آرم بازیافت معمولا حروف یا اعداد و گاهی هر دو نوشته شده. اگر هم ندیده اید نگران نباشید، متاسفانه هر لحظه ای که اراده کنید دور و برتان آنقدر ظرف پلاستیکی زیاد است که کافی است دستتان را دراز کنید تا یکیشان را بردارید. اما داستان این اعداد: پلاستیک ها با توجه به نوعشان به 7 گروه تقسیم بندی می شوند. با این شناخت پلاستیک های قابل بازیافت، خطرناک ، کم خطر و ... قابل شناسایی خواهند بود.  

شماره 1PETE یا PET که همان بطری های آب معدنی است که نسبتا بی خطرند اما بدلیل متخلخل بودن آن امکان نفوذ باکتری ها به درون بطری وجود دارد پس متاسفم که بگویم بهتر است آنها را استفاده مجدد نکنید.به زباله های خشک بسپاریدشان.

شماره2HDPE یا پلی اتیلن متراکم. پلاستیک بی خطری است. کدر رنگ است . ظروف مایع ظرفشویی و دیگر مواد شستشو از این قبیل پلاستیک ها هستند و برای بازیافت ظروف مناسبی هستند.  

شماره3PVC که معمولا لوله ها از این جنس اند و همچنین مواد اولیه پلاستیک هایی که روی ظروف غذا می کشند و بطری های روغن مایع. این گونه از پلاستیک به هیچ وجه نباید نزدیک حرارت در هنگام پخت غذا شوند چراکه گرما باعث آزاد شدن مواد شیمیایی درون PVC شده و به درون مواد غذایی در حال پخت نفوذ می کند که باعث اختلالات هورمونی می شوند پس تا جایی که می توانید از استفاده ی ظروف با این جنس خودداری کنید . هرگز مواد را با پلاستیک رویش در مایکروویو نگذارید . راستی این PVC  ها بد قلقند و به راحتی بازیافت نمی شوند. 

شماره 4LDPE یا پلی اتیلن با تراکم کم. همان کیسه های نایلونی خرید . این کیسه ها بی خطرند اما متاسفانه و متاسفانه معمولا غیر قابل بازیافت. 

شماره 5PP یا پلی پروپیلن . ظرف ماست و ظروف مشابه که دهانه گشادی دارند. همچنین نی نوشیدنی ها . بی خطرند و به راحتی بازیافت می شوند.   

شماره 6:PS یا پلی استیرن ها. همان ظروف یکبار مصرف . در این ظروف مواد سمی بالقوه وجود دارد بویژه هنگام گرم شدن . تا جایی که می شود از این ظروف استفاده نکنید. بیشتر مواقع غیر قابل بازیافتند.

شماره 7: همان گزینه معروف سایر موارد. از کیس کامپیوتر و iPod گرفته تا ظروف غذا. استفاده از این جنس پلاستیک بویژه برای غذا همیشه آخرین گزینه تان باشد و این شماره 7 هم معمولا غیر قابل بازیافت است.  

 
نمی دانم توجه کردید یا نه اما بدترین ها همان کیسه نایلونی خرید و ظروف یکبارمصرف بودند که هم سمی اند و هم بازیافتشان سخت است. اما این بدترین ها بدبختانه در شمار بیشترین ها هم هستند.
 
 

 





تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:انواع پلاستیک,کنج,کنجکاو,PET,متخلخل,PP,,
ارسال توسط سورنا



ادامه مطلب...

تاريخ : دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:رزم,تاق بستان,لودر,مته برقی,,
ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 

ضرب المثل های ايرانی/ کار بوزينه نيست نجاری

 

"DeleAria Group www.delearia.com"


روزی بود و روزگاری بود . تعدادی کارگر با چوب در میان جنگل عبادتگاهی می ساختند . یکی تنه درخت می‌ آورد . یکی تنه درخت را از وسط می برید و الوار درست می کرد . یکی الوار را به دوش می گرفت و به جایی که قرار بود آن عبادتگاه ساخته شود می بُرد . یک نفر هم که سرپرست همه نجارها بود ، الوارها را می گرفت و عبادتگاه را می ساخت . میمونهایی که در آن جنگل زندگی می کردند ، از لا به لای درختها به کار نجارها و رفت و آمد آنها نظاره می کردند .


یک روز وقتی ظهر شد ، نجارها طبق معمول دست از کار کشیدند تا کمی استراحت کنند و ناهار بخورند . جایی که عبادتگاه را می ساختند درخت نداشت ، به همین دلیل گرم و آفتابی بود . آنها وسط جنگل رفتند و زیر سایه درختهای جنگل نشستند و غذا خوردند و استراحت کردند . میمونها که فکر می کردند با چند روز نگاه کردن به کار نجارها ، همه چیز را یاد گرفته اند ، از فرصت استفاده کردند و به طرف محل کار کارگرها رفتند . یکی از میمونها تنه درختی را کشان کشان به طرف عبادتگاه برد ، یکی دیگر به بالای عبادتگاه نیمه تمام رفت و چکش و میخ به دست گرفت تا نجاری کند . یک میمون بد شانس هم تصمیم گرفت الوار درست کند .


اما نجاری که تنه درخت را می برید و الوار درست می کرد ، تنه درخت را تا نصفه بریده بود . او برای اینکه ارّه اش به راحتی بقیه تنه درخت را ببرد ، تکه چوبی وسط بریدگی تنه درخت گذاشته بود . میمون بدون توجه به وضعیت تنه نیم بریده درخت ، اره را برداشت و مشغول اره کردن بقیه آن شد .


میمون از صدای خر خر اره خوشش آمد . به کار خود ادامه داد . احساس می کرد که کارش به خوبی پیش می رود. خیلی خوشحال شد و به کارش ادامه داد ، اما ناگهان اره وسط بریدگی گیر کرد و تکان نخورد . اگر نجار اصلی بود ، می دانست که چه باید بکند . تکه چوبی را که وسط چوب گذاشته بود ، جلوتر می برد تا اره آزاد شود و به کارش ادامه دهد . میمون از این موضوع خبر نداشت . لذا به اره فشار آورد . روی چوب پرید و ورجه ورجه کرد . از تنه درخت آویزان شد و سعی کرد به هر ترتیبی كه شده اره را آزاد کند و کارش را ادامه دهد . میمونهای دیگر که وضع دوستشان را دیدند ، به کمکش آمدند. همه میمونها روی تنه درخت بالا و پایین می پریدند . او هم به اره چسبیده بود تا به هر ترتیب شده ، آن را از شکاف درخت درآورد. ناگهان چوبی که نجار اصلی وسط شکاف درخت گذاشته بود ، در آمد و دو قسمت تنه درخت به هم چسبید . میمون بیچاره وسط دو قسمت تنه درخت گیر كرد . میمونها با دیدن این حادثه ترسیدند و فرار کردند و لا به لای درختها پنهان شدند . میمونی که وسط شکاف گیر افتاده بود ، حال و روز بدی داشت. نمی توانست تکان بخورد و هرچه بیشتر تلاش می کرد ، بیشتر آسیب می دید . ساعتی گذشت و کارگرها به سر کار خود بازگشتند و آن صحنه دلخراش را دیدند. دو سه نفر یک طرف تنه درخت بریده شده را گرفتند و چند نفر دیگر هم سمت دیگر آن را ، جسد میمون بیچاره را از وسط درخت درآوردند .


یکی گفت : " بیچاره می خواسته نجاری کند. " اما یکی دیگر از نجارها گفت : " ولی ندانسته خلق را تقلیدشان بر باد داد و نجاری کار میمون ها نیست . "


از آن به بعد ، وقتی کسی در کاری دخالت می کند که توان و تخصص آن را ندارد ، برای آگاه کردنش می گویند :
" کار بوزینه نیست نجاری ".

 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 

 
 
 
عصر ایران: تصویر زیر مربوط به سال 1312 می باشد یعنی حدود 80 سال پیش و کارگرانی که بدون هیچ وسیله راه سازی پیشرفته ای در حال خراب کردن کوه و ایجاد جاده چالوس می باشند!

تصویری جالب از ساخت جاده چالوس در سال 1312




ارسال توسط سورنا

امروز 29 آبان ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

امروز 27 آبان ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 

روزی یکی نزدیک شیخ آمد و گفت: ای شیخ آمده‌ام تا از اسرار حقّ چیزی با من نمایی

شیخ گفت : باز گرد تا فردا

آن مرد بازگشت، شیخ بفرمود تا آن روز موشی بگرفتند و در حقّه کردند و سر حقّه محکم کردند دیگر روز آن مرد باز آمد و گفت: ای شیخ آن چه وعده کرده‌ی بگوی.

شیخ بفرمود تا آن حقّه را بوی دادند و گفت: زینهار تا سر این حقّه باز نکنی.

مرد حقّه را برگرفت و بخانه رفت و سودای آنش بگرفت که آیا درین حقّه چه سِر است؟

هر چند صبر کرد نتوانست، سَر حقّه باز کرد و موش بیرون جست و برفت، مرد پیش شیخ آمد و گفت ای شیخ من از تو سِر خدای تعالی طلب کردم تو موشی بمن دادی؟!

شیخ گفت : ای درویش ما موشی در حقّه بتو دادیم تو پنهان نتوانستی داشت سِر خدای را با تو بگوییم چگونه نگاه خواهی داشت ؟!

مرد نادم و پشیمان زاری‌کنان محضر شیخ ترک گفت و گوشه‌ی عزلت اختیار کرد و سه اربعین

صیام داشت و صلوه‌ گزارد و کف نفس به غایت رساند چندان که چهره دگرگون شد. تکیده با محاسنی انبوه نزد شیخ مراجعت کرد حاجت باز گفت.

شیخ او را باز نشناخت و حقّه‌ی پیشین با موشی دگر بر او عرضه کرد آنچه پیش‌تر فرمایش کرده بود همان فرمود و مرد به خلوت‌گاه خویش بازگشت و حقّه کناری هِشت و به عبادت نِشت و به خِش و خِش موش در حقّه محل نهشت و امر شیخ به تمامی به جای آورد و صبح حقّه در دست به نزد شیخ شد و دو زانو محضرش را دریافت و گفت: آنچه گفتی کردم حال آنچه وعده دادی گوی.

شیخ فرمود: حقّه گشودی؟!

مرد خاطر خجسته بود و گفت:نی نی !

شیخ ابرو در هم کشید و تغیر فرمود: تو را حقّه‌یی دادم برگشودنش اهتمام نورزیدی که تو را گر طلب بودی حقّه می‌گشودی که همانا سری از اسرار حق در آن نهان کرده بودم !!!

مرد صیحه‌یی کشید و در دم از حال برفت. چون به حال آمد خود را در خرابه‌یی باز یافت.

مویه‌کنان مایوس از دانستن سر حق ظن جنون‌اش می‌رفت که معروفه‌یی زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست از آن حوالی می‌گذشت ، شیون مرد بشنید به خرابه شد و مرد نگون بخت را دید در نزع.

حال پرسید و مرد ماجرا باز گفت :

روسپی را چندان بر حال زار او رقت برفت که مستی از سر پرید و هوش به‌جا آمد و به استمالت‌اش برخاست و گفت: آن شیخ کذاب است و این حکایت‌ها به دوران ابوسعید ابوالخیر است که شیوخ برخاک می‌نشستند و نان با خون مردمان چاشت نمی‌کردند.

مردِ ساده‌دل گفت: زبان به کام گیر که شیخ را کرامات بسیار است و علامت‌های بزرگ و کلمات تامات او تا بلاد جبل عامل و مالاکا نُقل هر مجالس است.

روسپی در دل به ساده‌گی مرد پوزخند زد و گفت: سه اربعین عنان خود به شیخ خوش‌نام سپردی و ذکر حق گفتنی اکنون سه روز با من بدنام هم‌نشین تا سِر حق بر تو عیان کنم که آن شیخ اگر کرامات داشت تو را باز می‌شناخت و حقّه‌ی پیشین به دست‌ات نمی‌سپرد.

مرد که حکایت خضر نبی و شیخ صنعان شنیده بود و احتجاج زن بدکاره را صواب می‌دید، رخسار زیبای او هم بی‌اثر نبود، از دلش گذشت که شاید در خرابات مغان نور خدا می‌بیند»

خاموش شد و گوش به زن سپرد و با هم به خانه‌ی او شدند و شراب سرخ و طعام بریان خوردند و

رامش‌گران ساز نواختند و رقاصان به‌ ترقص آمدند و سه روز و سه شب حال چنین بود و آب زیر پوست مرد همی رفت و رخساره گل انداخت صبح روز چهارم به حمام شد، محاسن کوتاه کرده جامه نو بر تن نموده راه خانه‌ی شیخ در پیش گرفت و حاجت روز نخست بازخواست و سِر الهی طلب کرد.

شیخ که مرد را در آن هیبت به جا نیاورد چون کَرت‌های پیشین موش به حقّه کرد و به مرد سپرد وصیت نمود اندرباب نگشودن حقّه.

مرد حقّه بر دست از خانه‌ی شیخ بیرون شد و به منزل روسپی رفت و ماجرا باز گفت.

زن بدکاره گفت: امشب را چون شب‌های پیش به عشرت کوش که فردا حقّه‌یی سوار کرده شیخ مزور به حقّه‌ی تزویرش می‌سپاریم.

چنان کردند و چون صبح شد زن حقّه‌ی شیخ را که سنگین شده بود و جرینگ جرینگ می‌کرد به مرد همی داد و گفت: آنچه می‌گویم چنان کن تا سِر حق ببینی و به مراد دل رسی.

مرد حقّه برگرفت و نزد شیخ شد و دست شیخ را ببوسید و حقّه به او سپرد و گفت: الحق که گزافه نیست که شرح کرامات شما در هیچ محفلی نیست که نیست. دوش که به خلوت‌گاه و محل عبادت خاصه‌ی خویش شدم ، تاب نیاورده شب از نیمه گذشته بود که حقّه گشودم موشی از آن بیرون جست راه خرابه‌ی جنب منزل گرفت.

مرا سودای سِر موش در سَرافتاد و در پی‌اش نهادم که به سوراخی شد در خرابه.

چوبی به کناره افتاده بود دست‌افزار کرده سوراخ فراخیدم و به حیرت دیدم گنجی در آن نهان است.

آنچه حقّه جا داشت از آن ذهب خالص پر کردم سَر حقّه محکم گردانده چون مرا سفری در پیش است نزد حضرت شیخ به امانت آوردم که سِر حق در این دیدم که همان راه اجدادی پیش گیرم و طامات و

کرامات به چون تو بزرگی سپارم...

شیخ فرمود: خیال آسوده دار که سَر حقّه گشوده نخواهد شد و امانت نزد ما می‌ماند که اینان ما را چرک کف دست است و ما را با زر و ذهب کاری نیست که گر اراده کنیم خشت خشت این خانه زر

می‌شود و سيم ...!!!

صبح که از خانه‌ی شیخ شیون به هوا خاست که شیخ در صندوق‌خانه به نیش عقرب جراره ریغ رحمت سرکشیده است و چند پول سیاه و حقّه‌یی گشاده در کنارش یافت شده.

مرد به سِر حَق آگه شد و پرده از کرامات زن کنار رفت و او را به همسری اختیار کرد و عمری شکر نعمت به جا آوردند...


سخن روز : ماهی اگر دهانش را بسته نگه دارد، گرفتار نمی شود. شیخ بهایی





ارسال توسط سورنا

محوطه باستانی مفیدی که دارای 58 سنگ نگاره بود و بر اساس مطالعات باستان شناسان 10 تا 12 هزار سال قدمت تاریخی داشت چند روز پیش توسط حفاران غیرمجاز به بهانه یافتن گنج یا کشف معدن تخریب شد.



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 

دکتر علی شریعتی

 

فقر

میخواهم  بگویم ......

فقر  همه جا سر میکشد .......

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست ......

فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و خوراکنیست  .......

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......

فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک خودرو به خیابان انداخته میشود .....

فقر ،  همه جا سر میکشد ........

فقر ، شب را " بی خوراک  " سر کردن نیست ..

فقر ، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است ..





ارسال توسط سورنا


به نام خدا


معرفی

 

 

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد.
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد.
پس از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد،
تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه پوزش خواست
و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم.
زن که بسیار شرمگین شده بود ،
پوزش خواست و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟
تولستوی در پاسخ گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!





ارسال توسط سورنا

امروز 24 آبان ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:فال روز 24 آبان,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


 با حرکت کاروان نمادین علی بن موسی الرضا

 

 زنگ شتران کاروان امام رضا (ع) باردیگر در ابرکوه پیچید




 همزمان با سالروز ورود امام رضا (ع) به ابرکوه، بار دیگر این شهر حال و هوای عرفانی به خود گرفت و کاروان نمادین امام رضا (ع) در ابرکوه به حرکت درآمد.

 

 به گزارش میراث آریا(chtn)، به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان یزد، مسوول میراث فرهنگی شهر ابرکوه در این باره گفت: با پیگیری‌های انجمن حامیان میراث فرهنگی این شهر، با بررسی خط سیرهجرت تاریخی امام رضا(ع) از مدینه به مرو، با توجه به اینکه روز ۱۷ آبان ماه سال ۱۹۵ خورشیدی برابر با هشتم ربیع الاخر سال ۲۰۱ هجری قمری همزمان با ورود حضرت (ع) به ابرکوه است کاروان نمادین حضرت امام رضا (ع) در این شهر به حرکت درآمد.

  «حمید اکرمی» با اشاره به نامگذاری این روز به نام «روز ابرکوه»، خاطرنشان کرد: به مناسبت این روز فرخنده در قدمگاه متبرک آن امام بزرگوار در "مسجد بیرون" مراسم جشنی برگزار شد.

  وی گفت: این مراسم با راه اندازی شبه کاروانی از میدان امام ابرکوه شروع و با همراهی مردم شهرستان بصورت پیاده با پخش شیرینی و شربت، دود کردن اسپند و... درمسیر تا محل اقامتگاه امام رضا (ع) (مسجد بیرون) ادامه یافت.

  به گفته وی "مسجد بیرون" که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده از بناهای اوایل اسلام است و بخاطر اقامت امام رضا (ع) دراین محل نزد مردم منطقه از قداست خاصی برخوردار است.

  وی خاطر نشان کرد: این مسجد توسط اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ابرکوه مرمت و بازسازی شده است.

 

 





ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 

 

گنجشکی با شتاب و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ مید
هم : هر آنچه از من بر می آمد!...



سخن روز :دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستی نیست...





تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:گنجشک,گجشگک,ازدحام,سکوت,سکوت شب,,
ارسال توسط سورنا

امروز 20 آبان ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 20 آبان 1391برچسب:فال روز 20 آبان,طعنه,مرحوم قاضی,پیش,پیشی,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


« گاو»ها، همدم‌ «تیمورمیرزا» و شیر ژیانش





 خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

 تیمور میرزا که در سنگ‌نگاره‌اش به شیری که رامَش شده، می‌نازد، چندگاهی است که با گاوها و مرغ و خروس‌ها همدم شده است. این روزها هرکه به دیدار این سنگ‌نگاره در روستای آبگینه در نزدیکی کازرون برود، حتا اگر بخواهد به یک سنگ‌نگاره چشم بدوزد و تلاش کند که غرش‌های شیر ایرانی به تاریخ پیوسته را مجسم کند، نخواهد توانست، که به مامای گاوها و قدقد مرغ‌ها، هر شیری، موش می‌شود، حتا اگر آن شیر، شیر تیمورمیرزا، حاکم قاجاری کازرون باشد.

 



 

چندی است که یک گاوداری، در کنار سنگ‌نگاره‌ی تیمورمیرزا که از قضای روزگار در سیاهه‌ی آثار ملی هم ثبت شده، جا خوش کرده است و گلایه‌ها و اعتراض‌های دوستداران میراث‌فرهنگی، راه به جایی نبرده است. بنابر تابلویی که در کنار این سنگ‌نگاره است، نقش‌برجسته‌ی تیمور به شماره‌ی ١٩٣١٦ در سیاهه‌ی یادمان‌های ملی ایران جای گرفته و تحت حفاظت اداره کل میراث فرهنگی استان فارس است.
سیاوش آریا، دوستدار و فعال میراث فرهنگی، گفت: «با بودن این گاوداری بیخ گوش تیمورمیرزا، جمله‌ی“تحت حفاظت سازمان میراث”، یعنی چه؟، حفاظت سازمان میراث کجاست؟ بوی بد گاوداری، مامای گاوها، و سر و صدای مرغ و خروس‌ها، گردشگران خودی را هم فراری می‌دهد چه برسد به گردشگر خارجی. با این حال و روزغم‌انگیز، دست‌اندرکاران، درون دفترهایشان می‌نشینند و از راه‌های جذب گردشگر خارجی، سخن می‌گویند
سیاوش آریا با اشاره به واپسین بازدیدش از این سنگ‌نگاره در پل آبگینه‌ی کازرون، گفت: «زمانی که به دیدار نقش‌برجسته رفته بودم، دود غلیظی از  گاوداری کنار نقش‌برجسته برخاسته بود
او گذشته از گله از خدشه‌دار شدن حریم منظری این یادمان، به آسیب‌هایی که به راه انداختن آتش و دود و دم برآمده از آتش به یادگارهای تاریخی می‌زند، اشاره کرد و گفت: «با این‌که دوستداران میراث فرهنگی، اعتراض‌ها کرده‌اند و حتا پس از شکایت چند نهاد دولتی نیز، هنوز این ساختمان ناهمگون، بر جای خود است
سنگ‌نگاره پل آبگینه(تیمورمیرزا) در ١٢ کیلومتری جنوب خاوری(:شرقی) کازرون در کنار روستای آبگینه و ٢ کیلومتری دریاچه‌ی پریشان و بر سر راه کازرون به شیراز است.
به گفته‌ی ‌آریا، این که این سنگ‌نگاره بر سر راه است، به این معنی است که نیاز به پاسداری بیشتر دارد، با این همه به جز یک فنس‌کشی پیرامون سنگ‌نگاره، از پاسداری دیگری، خبر نیست.


گرمابه‌ی ٨٠٠ ساله‌ای كه حضور «میراث فرهنگی» به ویرانی‌اش انجامید!!





 خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

 گرمابه‌ای ٨٠٠ ساله که تا چندی پیش كاربری داشت، از زمانی که میراث فرهنگی، دست به كار بهسازی(:مرمت) آن شد به گونه‌ی كامل ویران و غیرقابل استفاده شد.
  به گزارش مهر، گرمابه ٨٠٠ ساله منشاد از یادمان‌های تاریخی و ثبت شده‌ی استان یزد است. منشاد از روستاهای ییلاقی در شهرستان مهریز در استان یزد است.
  این گرمابه با همه‌ی سن و سالش تا چندی پیش از سوی مردم كاربری داشت اما با آمدن پیمانکار میراث فرهنگی برای بهسازی آن، گرمابه ٨٠٠ ساله منشاد به كلی كاربری‌اش را از دست داد.

سازمان میراث فرهنگی استان یزد برای بهسازی این گرمابه، ١٠ میلیون تومان به پیمانکار پرداخت کرده است اما پیمانکار تنها به بهسازی سقف گرمابه،‌آن هم از گونه‌ی غیراصولی‌اش پرداخته است.

این روزها سقف گرمابه پر از علف‌های هرز است و رفتن به درون گرمابه نیز ناشدنی است چرا كه با انباشت نخاله‌های ساختمانی که پیمان‌كار در  گرمابه ریخته است، درِ گرمابه باز نمی‌شود.

 


نایبندان، جاذبه ای بکر در دل کویر



 


خبریار امرداد-نگار پاكدل :

«پناهگاه حیات‌وحش نایبندان طبس در‌ دل کویر یزد – طبس، جاذبه‌ای ا‌ست بکر و دیدنی که دوست‌داران حیات‌وحش را به سوی خود می‌خواند.»
به گزاش مهر، یزد از جاهایی است که ١٤ منطقه‌ی حفاظت‌شده، پنا‌هگاه حیات‌وحش و پارک ملی دارد، که گستردگی(:مساحت) آن‌ها به بیش از ٢ میلیون و ٧٠٠ هکتار می‌رسد. پناهگاه حیات‌وحش نایبندان طبس، در مناطق خشک ایران برای پشتیبانی از گونه‌های جانوری کمیاب مانند؛ جبیر، یوزپلنگ و ... از آذرماه سال ١٣٧٤ تا آذرماه سال ١٣٧٩ به مدت پنج سال «منطقه‌ی شکار ممنوع» شد. سرانجام با تلاش ماموران محیط‌زیست و بازسازی حیات‌وحش منطقه در سال ١٣٨٠، گستره‌ای به گستردگی یک میلیون و ٤٢٢ هزار و ‌٥٢٤هکتار از این پهنه، به پناهگاه حیات‌وحش نایبندان طبس ویژه شد.

نایبندان و گوناگونی جانوری و گیاهی
از ارزشمندترین ویژگی‌های این پناهگاه، وجود یکی از ارزنده‌ترین زیستگاه‌های یوزپلنگ آسیایی در این گستره است. زیستگاه‌های گوناگون و کاروانسراهای كهن نیز زمینه‌ی كارهای پژوهشی و گردشگری در این پناهگاه را فراهم کرده است.

پناهگاه حیات‌وحش نایبندان در جنوب و جنوب‌باختری(:غربی) طبس است. فاصله‌ی پناهگاه با مرکز استان ٢٠٠ کیلومتر و فاصله تا شهر طبس ٤٠٠ کیلومتر است. راه اصلی یزد - طبس و نیز راه اصلی طبس – راور، راه‌هایی هستند كه به این پهنه می‌رسند وهر دو راه، بخشی از مرز منطقه نیز به شمار می‌آیند.

 


با این‌كه بنابر نظر مسوولان یونسكو، شهر یزد، مشكلی برای جهانی شدن ندارد

شهردار یزد از توقف روند ثبت جهانی یزد خبر داد

 

  خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

 

 سال‌هاست كه بنابر نظر مسوولان یونسكو، بافت تاریخی یزد، گنجایش جهانی شدن را دارد اما هنوز روشن نیست كار این پرونده‌ی جهانی به كجا رسیده‌است.
 
به گزارش میراث خبر، فرنشین سازمان میراث فرهنگی یزد از روند طولانی ترجمه‌ی پرونده خبر داده و دبیر کمیسیون ملی یونسکو در تهران از روند پرونده، گفته كه آگاهی ندارد. با همه‌ی این‌ها، شهردار یزد، واپسین پیگیری‌ها درباره‌ی پرونده‌ی ثبت جهانی بافت تاریخی را مربوط به 3 سال پیش می‌داند.
  به گفته‌ی وی ٣ سال پیش این پرونده درسطح ملی پیگیری شد و موضوع رقابت پرونده‌ی یزد و تبریز بود.
  سید‌علی‌اکبر میروکیلی، شهردار گفت: «ثبت جهانی بافت تاریخی یزد عزم ملی و استانی می‌خواهد. نخست باید با مراجعه به استاندار، فرماندار و شورای شهر درباره‌ی پروتکل (تفاهم نامه) کاری به نقطه‌ی مشترکی برسیم
وی افزود: «پروتکل بافت تاریخی یزد تا زمانیکه تبریز،‌ گزینش شد، در دست تهیه بود. این موضوع تا سه سال پیش درحال پیگیری بود

 





تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:پروتکل,تفاهم,تفاهم نامه,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


  مهيندخت دهنادی :

مهين‌دخت دهنادي

 اگر در ترافیک سنگین بزرگراه مدرس به سمت شمال رفته باشید درست پس از پل بزرگراه شهید همت جایی است که ناگهان بزرگراه پهن‌تر می‌شود، دوسوی بزرگراه هم تا چشم کار می‌کند انبوه گل و درخت است و هوای خنک و جان‌پرور. در شگفت می‌مانی که در تقاطع دو بزرگراه پرترافیک تهران در دود چگونه ممکن است چنین هوای دلپذیری را تجربه کنی. درختان شگفتی می‌آفرینند!
  اما کم نیستند خیابان‌ها و کوچه‌ها و حیاط‌های بی‌درخت که رفته‌رفته همه جا را می‌گیرند.
کم‌کم خانه‌های کهن یک اشکوبه(:طبقه) و حیاط‌‌ دار ویران می‌شوند و ساختمان‌های چنداشکوبه ساخته می‌شود که پس از  پایان همه‌ی کارهای تزیینی ساختمان اگر بودجه‌ای مانده باشد به فصای سبز می‌رسد که بدبختانه این فضاهای سبز کمی چمن‌کاری است با چند چراغ زینتی!
دوستی می‌گفت حیاط را باید با «ت» نوشت چراکه همان زندگی است. شاید اگر حیاط همان معنای «حیات» را می‌داد بیشتر به آن رسیدگی می‌کردیم.
  گره این‌گونه موارد هم به دست شهرداری باز می‌شود و هم به دست مردم. برای نمونه قانونی گذاشته شود تا برای گرفتن پایان کار، به تعداد واحدهای ساختمان، در حیاط آن ساختمان درخت باشد.
  اما همیشه قانون واپسین راهکار نیست چراکه اگر درخت کاشته شود و ارزش آن را کسی نداند چه سود! بارها دیده‌ام بچه‌هایی را که در گذر از پیاده‌رو دست در بوته‌های شمشاد می‌پرند و برگ‌های آن را کنده بر زمین می‌ریزند و یا برای سرگرمی، میوه‌های سرو و بلوط را می‌کنند و بر سر و روی هم می‌زنند، یا از شاخه‌های درختان آویزان می‌شوند و چند ثانیه‌ای تاب می‌خورند. این گره را تنها با آموزش به کودکان می‌توان گشود. اگر کاشتن دانه‌ی یک گیاه را در گلدانی کوچک به فرزندمان بیاموزیم و نگهداری از آن را به او بسپاریم ارزش دانه دانه‌ی برگ های یک گیاه را می‌فهمد.
قانون و آموزش را فرهنگ جان می‌بخشد. در خاطرات استاد باستانی پاریزی، آمده است که در همسایگی ایشان خانواده‌ای زرتشتی زندگی می‌کردند، یک روز درخت تنومند کهنسالی را باد و طوفان می‌شکند و آن زن همسایه به پای درخت رفته و در کنار آن اوستا می‌خواند. نمونه‌های ارزشمند بودن درخت در فرهنگ ما بسیار است.
  علم هم گواه ارزشمندی طبیعت است. در علوم ارتباطات انسانی نیز برای انسان کامل، چهار گونه ارتباط برشمرده‌اند، ارتباط با خدا، ارتباط با دیگران، ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت. هرکدام از ما هرکدام از این ارتباط‌ها را فراموش کنیم بی‌گمان در بخشی از زندگی دچار کمبود می‌شویم.
  کاشتن یک درخت سرو کمتر از نیم متر جا می‌خواهد، همیشه سبز است و آب چندانی هم نمی‌خواهد.
  ترسم از آن روز است که در نقاشی‌های کودکان در کنار خانه و کوه و خورشید، «درخت» نباشد.

 





ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 

یک روز صبح در کشور آلمان

یک روز صبح در کشور آلمان مردمی که برای خرید شیر آمده بودند ، در کمال شگفتی دیدند شیری که تا دیروز 1 یورو فروخته میشد ، امروز 1.5 یورو عرضه میشود . هیچ کس سرو صدا و اغتشاشی نکرد اما ، هیچ کس هم شیر نخرید.

 

بطری های شیر به کارخانه مرجوع شد و همان شب آنگلا مرکل از تلویزیون رسمی آلمان بصورت زنده از مردمان کشورش بابت  این گرانی پوزش خواست و از فردا شیر دوباره به قیمت 1 یورو توزیع شد ...!!!!

 ----------------------------------------------------

یک روز صبح در کشور ایران

یک روز صبح در کشور ایران مردمی که برای خرید شیر آمده بودند ، در کمال تعجب دیدند شیری که تا دیروز 350 تومان  فروخته میشد ، امروز 750 تومان عرضه میشود . همه کس سرو صدا و اغتشاشی كردند اما ، همه هم شیر خریدند و حتی از نیاز روزانه نیز بیشتر خریدند !!!

 

پاكت های شیر به کارخانه بازگردانده نشد و همه به فروش رسید حتی در بازار نایاب نیز شد و فردای همان روز دوباره قیمت شیر افزایش پیدا كرد و به 1350 تومان رسید و همچنان مردم خریدند و كسی هم پوزش نخواست و شیر نیز توزیع شد .....!!!!!!! 

  

عرضِ دیگه ای نیست !!





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


به نام خدا




با راه ‏اندازی نخستين خط کشتيرانی مسافری
آبادان بندر تخصصی جابه‌جايی مسافر میان ايران، کويت و عراق مي‏شود



  با راه ‏اندازی نخستين خط کشتيرانی مسافری میان بندر آبادان و بندر بصره عراق، آبادان به بندر تخصصی جابه ‏جايی مسافر میان ايران، کويت و عراق و مرکز گردشگری رودخانه‏ ای در زمينه کاروان راهيان نور تبديل مي‏شود.

  به گزارش ميراث آريا(chtn)، به نقل از مانا، مديرکل بنادر و دريانوردی آبادان با اشاره به فعاليت يک فروند کشتی مسافری 400 نفره بخش خصوصی در اين خط کشتيرانی گفت: پيش ‏بينی مي‏کنيم روزانه 1500 نفر در کمتر از يک ساعت در اين مسير جابه جا شوند.

  «سياوش خدابخشی» با بيان اين که اين خط در حال حاضر به صورت موقت راه‏ اندازی شده است، افزود: اين خط با هدف جابه‌جايی زوار عتبات عاليات، زوار عراقی مشتاق زيارت اماکن مقدسه ايران و بازرگانان دو کشور راه‏ اندازی شده است که فعاليت منظم و روزانه خود را پس از پايان سفر حج و با هماهنگی سازمان حج و زيارت ادامه خواهد داد.






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


اسکی روی شن برای اولین بار در ایران



  برای نخستین‌ بار در کشور اسکی روی شن در شهرستان ریگان برگزار شد.

 

 "محمدجواد قربانی" رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان ریگان در گفت و گو با ایسنا، اظهارکرد: این تپه‌های شنی بهترین تپه‌ها در ایران است که می‌توان در آنها مسابقات اسکی روی شن را اجرا کرد.

 وی گفت: بر این اساس برای نخستین‌ بار در کشور اسکی روی شن با حضور قهرمانان کشوری در بلندترین تپه‌های شنی دنیا در شهرستان ریگان اجرا شد.

 قربانی با بیان اینکه این ورزش که به صورت آزمایشی در این تپه‌های شنی اجرا شد، مورد استقبال ورزشکارانی از کشور قرار گرفت، افزود: به زودی مسابقات اسکی روی شن کشور در بلندترین تپه‌های شنی دنیا برگزار می‌شود.

 وی با بیان اینکه در سفر رئیس فدراسیون اسکی به ریگان این تپه‌های شنی برای امر اسکی روی شن و برگزاری مسابقات کشوری تایید شدند، گفت : به زودی 12 اسکی‌باز روی شن کشور در این مسابقات شرکت می‌کنند.





ارسال توسط سورنا

امروز 15 آبان ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:فال روز 15 آبان,توحید,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا



من و تو، مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست

که از 70 نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست

( درود بر ایران و مردم خوبش )

 
 
 



 

آبان به نام آب و فرشته آب است. اين فرشته به نام «برزيزد» نيز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکريت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. اين عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آيين مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر يک از آنها فرشته مخصوصى تعيين شده است. 

 

  جشن و يسنه 

واژه جشن از کلمه «يسنه» اوستايى آمده و اين کلمه نيز از ريشه اوستايى مشتق شده که به معناى ستايش کردن است. بنابراين معنى واژه جشن، ستايش و پرستش است.در جشن هاى ايران باستان هميشه شادى و تفريح، با ستايش اهورا مزدا و آفرين و نيايش همراه بود. به اين معنى که پيش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهايى از اوستا و دعاى آفرينامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گرديده. جشن هاى ايران باستان به سه دسته تقسيم مى شوند: جشن هاى ساليانه يا گهنبارها، جشن هاى ماهيانه و جشن هاى متفرقه. 
جشن ها يادگارهاى درخشان پدران بيدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاريخ بسيارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسيار، از بين رفته و هم اکنون از آنها نمونه هايى بسيار اندک در جامعه ايرانى به چشم مى خورند. ولى اين نمونه اندک، نشانه هايى بس بزرگ هستند از انديشه بلند و طبع ظريف ايرانى، طبعى که خداوند به اين قوم ارزانى داشته است. 
هدف از برگزارى جشن ها در ايران باستان ستايش پروردگار، گردهمايى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بينوايان و زيردستان بوده است. 

 

  آب مقدس 

روز دهم آبان در تقويم زرتشتى به نام «آبان» است و اکنون در گاهشمارى جديد اين روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دليل اين تفاوت اين است که در گاهشمارى قديم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، اين روزها تغيير مى کنند. 

هرودوت مى گويد: «ايرانيان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شويند.» 
استرابون مى گويد: «ايرانيان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ايرانيان به درياچه يا رود يا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نياميزد، چون اين کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جايى ديگر مى گويد: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ريزند.» کريستين سن نيز مى گويد: «ايرانيان احترام آب را بيش از هر چيز واجب مى شمرند.» 

در جشن آبانگان، پارسيان به ويژه زنان در کنار رود، دريا و يا چشمه، فرشته آب را نيايش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغيير مى يافت، براى آشاميدن و شست وشو به کار نمى بردند. 

بيرونى در آثار الباقيه در مورد جشن آبانگان چنين مى نويسد: «آبان روز، روز دهم آبان است و آن عيدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گويند. در اين روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهى رسيد و مردم را به کندن رودها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسيد که فريدون، بيوراسب (ضحاک) را اسير کرد و خود به پادشاهى رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.» 

همچنين درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است که در پى جنگ هاى طولانى میان ايران و توران، افراسياب تورانى دستور داد تا کاريزها و رودها را ويران کنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب که «زوÂ نام داشت دستور داد تا کاريزها و رودها را لايروبى کنند و پس از لايروبى، آب در کاريزها روان گرديد. ايرانيان آمدن آب را جشن گرفتند. در روايت ديگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باريدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد. 

زرتشتيان در اين روز همانند ساير جشن ها به آدريان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستايش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمايند و پس از آن به شادى مى پردازند. 

در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. اين اوست که آب ها را پخش مى کند (يشت ،۸ بند ۳۴) او نيرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است. 

در فقره يک و دو، گرده ،۸ هفتمين يشت بزرگ مى گويد: «به سرچشمه آب درود مى فرستيم، به گذرهاى آب درود مى فرستيم، به کوه هايى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستيم، به درياچه ها و استخرها درود مى فرستيم.» 

در يسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پيامبرش مى گويد: «نخست به آب روى آور و حاجت خويش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نيز در کشور کم آب ما مشهود است. در ميان مردم مايع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشيده شود، مى گويند آب روشنايى است يا اين که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گيرد و زود بازگردد و اين اعتقاد که آب ناخواسته و يا نطلبيده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ايران نسبت به اين مايع حيات بخش قائل هستند. در اينجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهيتا ايزدبانوى آب ها نيز معرفى شود. 

 

  آناهيتا 

ناهيد، اناهيد (اردويسور اناهيتا) ايزدبانوى با شخصيتى بسيار برجسته است که قدمت ستايش او به قبل از زرتشت مى رسد. «اردوى» به معناى رطوبت که در دو بخش «آن» که حرف نفى است و «هيت» به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نيرومند معرفى مى شود. اين ايزدبانو در کتيبه اردشير دوم هخامنشى و در بسيارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده «آناهيتا» در مى آيد و در اواخر دوره هخامنشى در کتيبه هاى پادشاهان اردشير دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود. بنابراين پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پيشى مى گيرد. 

اناهيتا در آبان شيت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زيبا چهره با بازوانى سپيد و اندامى برازنده، کمربند تنگ به ميان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرين برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هايى درخشان به پا، با بالا پوشى زرين و پرچين. اين ايزدبانو با صفات نيرومندى، زيبايى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آيد، زيرا چشمه حيات از وجود او مى جوشد و بدين گونه «مادر خدا» نيز مى شود و همتاى ايرانى آفروديت (الهه عشق و زيبايى در يونان) و ايشتر (الهه بابلى) به شمار مى آيد. اناهيتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفيد. اسب هاى گردونه او ايزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترين طبقه آسمان جاى گزيده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زايش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسيارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پيروانى دارد. 

 

قسمت هايى از اردويسور نيايش يا آبزور 

درود و ستايش و توانايى و زور و آفرين باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردويسور اناهيتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گياهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مينوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پيروز و پرتوان هستند. 

مى ستايم آب اردويسور اناهيتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بدانديشان را دشمن است و اهورايى کيش است و در خور ستايش و نيايش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاينده گله و رمه است، پاکى که گيتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست. 
اردويسور اناهيتا که داراى هزارها درياچه و هزارها نهر است که هر يک از اين درياچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند. 

آب ما، از آن بدانديش نيست، از آن بدگو نيست، از آن بدکردار نيست، از آن بدبين نيست، از آن کسى که دوست را بيازارد نيست، از آن کسى که همراهان را بيازارد نيست، از آن کسى که کارکن را بيازارد نيست، از آن کسى که خويشان را بيازارد نيست. 

اى آب ستوده، به من بزرگ ترين دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلير همان گونه که پيش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشيدى. 

با آرزوى اين که تمامى ما ايرانيان، گذشته خود را بشناسيم و تا جايى که توان داريم جشن هاى کهن خود را زنده کنيم و به احترام آب هاى تمام دنيا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهيم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشيم. 

منبع: امرداد





ارسال توسط سورنا


به نام خدا


سایه‌ی حفاری‌های نفت و دكل‌ها بر چهارتاقی «خیرآباد»





خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

چهارتاقی ساسانی «خیرآباد» یا «فرزوک» در استان کهگیلویه و بویراحمد در برابر آسیب‌های حفر چاه نفت و نصب دکل است.

چهارتاقی ساسانی - دكل‌ها نیز در عكس دیده می‌شوند

 

به گزارش ایسنا، در مرز دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد رودی به نام خیرآباد جریان دارد. در سمت راست این رودخانه، یک چهارتاقی ساسانی به نام «خیرآباد» یا «فرزوک» است‌ و در  100 متری آن نیز دو پل ساسانی و صفوی هستند.

به گفته‌ی یكی از دوست‌داران میراث فرهنگی،‌اكنون در فاصله‌ی 300 متری چهارتاقی و 200 متری پل‌ها، شرکت نفت فعالیت می‌کند و دست به كار  نصب دکل‌، لرزه‌نگاری و حفر چاه شده است.

این فعال یادمان‌های فرهنگی گفت: «چهارتاقی خیرآباد از چهارتاقی‌های بی‌همتای کشور است که در آن، یکی از ارزشمندترین فرآیندهای معماری ساسانی، یعنی تبدیل مربع به کمک سه کنج یا سیل‌پوش به پلان دایره و ایجاد گنبد دیده می‌شود. همچنین این چهارتاقی از نظر پلان همچون چهارتاقی نیاسر است.»

به گفته‌ی وی این چهارتاقی و آن دو پل تاریخی، در پی لرزه‌نگاری‌های شرکت نفت، آسیب‌ دیده‌اند، به‌ویژه این‌که این سازه‌های معماری استواربخشی نشده‌اند و بیم ویرانی و ترک برداشتن بخش‌هایی از آن‌ها می‌رود.

او گفت: «تا چند سال پیش، 90 درصد گنبد این بنا ، برجای بود، ولی آن‌‌اندازه به آن رسیدگی نشد که به این حال و روز دچار شد.»

 

 آتشکده ساسانی کشف شده در تپه پلنگرد بسیار ارزشمند است

 استان: کرمانشاه



 سرپرست دفتر پژوهش‌هایی باستان‌شناسی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه گفت: آتشکده ساسانی پیدا شده در تپه پلنگرد بسیار ارزشمند است.

 

 به گزارش میراث آریا(chtn)، به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی کرمانشاه، «احسان احمدی‌نصر» با بیان این مطلب افزود: در حال حاضر گروهی از باستان‌شناسان کشور به سرپرستی «دکتر شکوه خسروی» مشغول کاوش باستان‌شناسی در تپه پلنگرد اسلام آبادغرب هستند که تا کنون به نتایج بسیار ارزشمندی دست یافته‌اند.

  این مقام مسوول اظهار داشت: در این منطقه تا کنون سه پایه آتشدان متعلق به یک آتشکده که به احتمال قوی مربوط به دوران ساسانی هستند کشف شده که با توجه به داده‌های فرهنگی، دارای ارزش بسیار زیادی است.

  احمدی‌نصر خاطرنشان کرد: در این آتشکده سفالینه‌هایی با خطوط پهلوی ساسانی پیدا شده که احتمال تعلق داشتن این آتشکده را به دوران ساسانی بیشتر می‌کند.

  وی یادآور شد: وجود خط و نوشته در نقاط باستانی و محوطه‌های تاریخی نشان از اهمیت بسیار زیاد این مناطق دارد.

 





تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:chtn,پلنگرد,تپه,تپه پلنگرد,آتشکده,آتشکده ساسانی,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

امروز 10 آبان ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:فال روز 10 آبان,موعظه,,
ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 

"DeleAria Group www.delearia.com"





تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:غدیر,قدیر,عید,عید غدیر,عیدغدیر,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


«کورش بزرگ» از نویسنده‌ای عرب روی پیشخوان کتابفروشی‌های عرب زبان



 


خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

کتاب «کورش الأکبر ، مؤسس الدوله الفارسیة وأبو إیران؛ حیاته و فتوحاته وهل هو ذوالقرنین» که درباره‌ی کورش بزرگ، بنیان‌گذار دولت ایران است و به «پدر ایران» نامور است، از یک نویسنده‌ی عرب، چاپ شده و چندی است که بر پیشخوان کتابفروشی‌های عرب‌زبان است.
به گزارش «ایران‌نامه»، صابر صالح زغلول، نویسنده‌ی کتاب است که در ١٢ فصل و ٣٢٧ رویه، به عنوان‌هایی همچون؛ نام کورش، کورش نزد یهود،‌آیا کورش همان ذوالقرنین در قرآن است، صفات اخلاقی کورش، کورش و کروسوس و فتح لیدیه، فتح بابل، فرمان کورش در بابل، آزادی یهودیان از اسارت، بخشندگی کورش،‌کورش رهبر بزرگ و فرمانروایی دادگر، همسر کورش و پسرانش، آرامگاه کورش، شکل‌گیری دولت ایران و چکیده‌ای از پیروزی‌های کورش بزرگ، کورش ناجی وعده‌داده شده، پیشگویی‌‌های اشعیا و ارمیای نبی، بخت‌النصر کیست؟، بخت‌النصر و رفتارش با یهودیان، دین کورش، دادگری و بزرگی کورش به گواهی دشمنان، مردم ایران و زرتشت، گفتار ابوکلام آزاد درباره‌ی کورش و ذوالقرنین، گواهی‌های رخدادنگاران معاصر، قوم یاجوج و ماجوج و سدی که کورش در برابرشان ساخت، اسلام و زردشتیان و... پرداخته است.
این کتاب را «دار الکتاب العربی للنشر و التوزیع - القاهرة» به چاپ رسانده است.

در بخشی از این کتاب چنین آمده است:

کورش در تاریخ، همانا پناهگاه خدا در زمین و بخشنده ی گنجینه ها {ی الهی} است. کورش می گوید: «از این زمان  که تاج پادشاهی بر ایران و بابل و چهار منطقه ی دیگر به یاری اهورامزدا بر سرم قرار گرفت اعلام می کنم که عقاید و عادات و ادیان امتها و اتباعی که در شاهنشاهی من هستند محترم شمرده خواهد شد و تا زمانی که زنده هستم اینگونه خواهد بود. و تحمیلی صورت نمی گیرد و امت ها در رد یا پذیریش عقاید، آزاد هستند.»
مایکل هارت می گوید: «بزرگی کوروش تنها به این نیست که کشورهای متفاوت و ناسازگار را {زیر یک شاهنشاهی} یکپارچگی بخشید، اما برای ارزشی که این مساله دارد می توانیم آن را نقطه ی عطفی در تاریخ سیاسی جهان باستان بدانیم.»

کورش شهریاری دادگر و اهل تسامح بود، و برای همین است که او ایده آل بسیاری از فرمانروایان دنیای جدید و قدیم به ویژه در غرب است، از اسکندر مقدونی گرفته تا رییس جمهوری آمریکا، توماس جفرسون که نسخه هایی از کتاب «شیوه و اخلاق کوروش» را نگهداری و مطالعه می کرد. یا همین گونه ترومان، رییس جمهوری دیگر آمریکا که می گفت: «من کوروش هستم، من کوروش هستم.»
همان گونه که از نوشتار رخدادنگاران یونان باستان همچون هرودوت و گزنفون، یا برخی از چکامه سرایان قدیم همچون میروس به دست می آید، جنگ ها و  دشمنی های بسیاری میان ایران و یونان (روم) در جریان بوده است پس طبیعی است که رخدادنگاران یونانی در کتاب های خودشان مغرضانه، داوری کرده باشند و تنها بدی ها و نقایص را دیده و به کورش بزرگ نسبت داده باشند. ولی به هر حال با همه ی نسبت های مختلفی که به کوروش بسته اند همه ی نوشته های تاریخی متفوق القول اند که کورش «انسانی آسمانی و الهی است و به داد حکم می کند» و او «قلب و دستش طاهر و پاک است». بر این پایه بر بزرگی و حقانیت او پافشاری شده است. همچنین با خواندن این کتاب درمیابیم که کورش برای قوم یهود همان رهایی بخش موعود، برای نصاری همان مسیح و نزد مسلمانان همان ذوالقرنین است {که در قرآن آمده}.
 

 





ارسال توسط سورنا


 آيا داستان كورش برگرفته از سرگذشت كيخسرو است؟



  جلال خالقی مطلق :

داستان زادن كيخسرو و كورش با يكديگر همانندی هايی دارند:




ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا


به نام خدا



امروز نوروزی ديگر است؛ روز جهانی كوروش،‌شاد باد



  ميترا دهموبد :

 بیدار که شدم، چشم که باز کردم، «روز جهانی کورش بزرگ» را به خودم، شادباش گفتم. چرخی در خانه زدم، پرده را کنار زدم و به آفتاب کم‌سویی که تابیدن گرفته بود هم، روز جهانی کورش بزرگ را شادباش گفتم.
  درست همچون نوروز که هر کسی را می‌بینم، دوست دارم لبخند بزنم و خجستگی فرارسیدن روزِ نو را شادباش بگویم، امروز، ٧ آبان‌ماه به هر که رسیدم، روز جهانی کورش را شادباش گفتم.
  امروز، ٧ آبان‌ماه روز جهانی کورش است، روز صدور فرمان تاریخی کورش بزرگ. امروز با آن فرمان که یادآور آشتی ‌است، یادآور دوستی است، یادآور زندگی است، یادآور مردم است، یادآور زندگی مردم در آشتی و صلح است، روزی نو در کتاب تاریخ بشر،  برگ می‌خورد.
  به‌ گمانم پُر هم بیراه نیست اگر من امروز همان حس روزهای نوروز را دارم چرا که به‌راستی کورش روزی نو و روزگاری نوین را آغازگر بود.
  شوربختانه امروز،‌ نوروزی است که بسیاری؛ از جمله دست‌اندرکاران سرزمین کورش، آن را از یاد برده‌اند.
  می‌گویم مسوولان، آن را از یاد برده‌اند چون اگر به یاد داشتند، شاید در گاهنمای ایران(تقویم)، کورش بزرگ، جایی داشت و کودکانمان این گاهنما را که برگ می‌زدند، نام کورش بزرگ را بر آن می‌‌خواندند. و بزرگ‌تر‌ها، هنگامی‌که به روز ٧ آبان‌ماه در گاهنما می‌رسیدند و نام کوروش بزرگ را بر آن می‌دیدند، بر خود می‌بالیدند و لبخندی بر لبشان می‌نشست از این‌ که شهریار سرزمینشان نه با خونریزی و سنگدلی که با گسترش مهر و آشتی و آرزوی بزرگی که برای آزادی مردمان و گسستن بندها داشت، پُرآوازه‌ی جهان است.
  دلم از بی‌مهری‌ها پُر است؛ ٢سال پیش استوانه‌ی گلی‌ای که فرمان آشتی و آزادی کوروش بزرگ بر آن، نگاشته شده، همانی که سال‌هاست در موزه‌ی انگلیس نگهداری می‌شود، چندماهی را میهمان ایران، میهمان سرزمین کورش بزرگ، میهمان موزه‌ی ملی کشورمان بود.
  بسیاری دل به آن خوش داشتند که امسال را(٧ آبان‌ماه ١٣٨٩ خورشیدی) می‌توانند با این فرمان و در کنارش، شاد باشند اما شادی‌شان با تعطیلی دو روزه‌ی موزه،‌ تعطیل شد. موزه‌ی ملی که از بامداد تا شامگاه پذیرای هم‌میهنان بود، ناگهان اعلام کرد که ٧ آبان‌ماه برای «به‌روزرسانی سیستم امنیتی و تجهیزات دوربین‌های مداربسته و تاسیسات برق»، موزه تعطیل خواهد بود! افسوس که در آن هنگامه‌ هم از یادِ کورش بزرگ گذشتند.
  بگذریم چون امروز نوروزی دیگر است و حال خوشی دارم، نمی‌خواهم گله کنم و از بی‌مهری‌ها بگویم بلکه می‌خواهم، تنها و تنها،روز کورش بزرگ را شادباش بگویم؛ باز هم به خودم، باز هم به مردمم، باز هم به همه‌ی انسان‌هایی که آشتی را می‌فهمند، صلح و دوستی را مهر می‌ورزند، زندگی را بر همه‌ی زندگان، شیرین می‌خواهند و همه‌ی آنانی که به جهانی آباد و آزاد می‌اندیشند، که کورش چنین بود.
روز جهانی کوروش بزرگ، روزی که کورش و سربازانش با آشتی به شهر بابل، شدند، روزی که فرمان تاریخی کورش بزرگ، صادر شد و بر استوانه‌ای گلی نوشته شد، شاد باد.






تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:روز جهانی کوروش بزرگ,گاهنما,استوانه گلی,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا



  پس از يک هفته ديركرد
  امرداد ٢٨٦ چاپ شد



  خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

 «امرداد» پس از یک هفته دیرکرد، چاپ شد. دویست‌و‌هشتاد و ششمین شماره‌ی امرداد را از امروز، ٦ آبان‌ماه از دکه‌های روزنامه‌فروشی می‌توانید تهیه کنید.
  این شماره به شادباش ٧ آبان‌ماه، روز جهانی کورش بزرگ، با نوشتاری پیرامون آزاداندیشی و کاردانی کورش بزرگ،‌ آغاز کرده است.
  در این شماره، پیرو گزارش‌هایی که از کتاب‌های درسی تاریخ دوره‌ی دبستان و دوره‌ی راهنمایی در دو شماره‌ی پیش چاپ شد، گزارشی از حذف‌های کتاب‌های تاریخ سوم دبیرستان، کار کرده‌ایم. گزارش این کتاب درسی را که با نامِ «تاریخ معاصر ایران» به جمع کتاب‌های درسی کلاس‌ سومی‌ها می‌پیوندد اما در آن چندان هم خبری از مهم‌ترین رخدادهای ایران معاصر نیست، می‌توانید در این رویه بخوانید.
  سخن نخست این شماره را با عنوانِ «از پای افتاده‌ایم اما هستیم» در دومین رویه‌ی امرداد می توانید بخوانید.
در سومین رویه‌ی امرداد در این شماره گزارشی از یک آتشکده‌ی ساسانی خواهید خواند. این آتشکده پس از پایان جنگ ایران و عراق در روستایی از روستاهای کرمانشاه، آن‌گاه که مردم به روستا بازگشتند تا آن را از نو بسازند و ویرانی‌های جنگ را درمان کنند از زیر خاک بیرون آمد. داستان این آتشکده و حال و روز امروزش را در این رویه می‌توانید بخوانید.
  «باور به پاکی چشمه‌ها»، «استادکاران نام‌آشنای لوافی» از دیگر عنوان‌هایی است که در این رویه چشم به راه خوانندگانی است که به فرهنگ ایران، مهر می‌ورزند. نامه‌ای از میان نامه‌های شما خوانندگان امرداد از دیگر بخش‌‌های چاپ‌شده در این رویه است. همچون همیشه اگر تماس تلفنی با امرداد داشته‌اید و پرسشی داشته‌اید می‌‌توانید پاسخ‌هایتان را در همین رویه و در ستون، نگاه مردم بیابید.
چهارمین رویه در این شماره، ویژه‌ی شاهنامه‌دوستان است. دراین رویه گفت‌و‌گویی خواندنی با یک نویسنده‌ی نام‌آشنا خواهید خواند، نویسنده‌‌ای که بیشتر او را با کتاب‌‌هایی که برای کودکان و نوجوانان می‌نویسد می‌شناسیم. با محمدرضا یوسفی درباره‌ی کتاب «اگر بچه‌ی رستم بودم» که برای نوجوانان نوشته شده اما بزرگ‌ترها را نیز شیفته‌ی خود کرده، به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.
کتاب «فردوسی و هنر سینما» در این رویه در بخش «کتاب‌شناخت» به شاهنامه‌خوانان معرفی شده است. در بخش داستان‌های شاهنامه نیز می‌‌توانید داستان را با ادامه‌ی «پادشاهی گرشاسب» پی بگیرید.
  در بخش «شهرسازی در شاهنامه» نیز این‌بار می‌توانید از «شارستان سورستان» که به دستور انوشیروان دادگر بنا شده، بخوانید.
«خط موسیقی از ایران به اروپا رفت»، «کراوات، واژه‌ای ایرانی که بیگانه پنداشته می‌شود» و «پیوستگی و یکپارچگی آموزش» از عنوان‌‌هایی است که در رویه‌ی اندیشه(پنجمین رویه‌ی امرداد) می‌توانید بیابید. «فارسی بگوییم و فارسی بنویسیم» و «گنج ایران چیست؟» از دیگر نوشتارهای این رویه است.
  ششمین رویه‌ی امرداد، ویژه‌ی تاریخ‌ و رخدادهای تاریخی است. در این رویه از کورش بزرگ خواهید خواند تا «پیشینه‌ی تاریخی بحرین». به گواهی نوشته‌های تاریخی در این نوشتار تلاش شده تا از نخستین دارندگان بحرین، سخن گفته شود.
  در این رویه از «سرکوب یک آشوب» خواهید خواند. این آشوب، آشوبی است که ١٣ آبان‌ماه سال ١٣٠٣ با شکست شیخ‌خزعل پایان یافت.
«خاورشناسان و فرنگیانی که در ایران آرمیده‌اند»، نوشتاری است که بر آن است تا در شماره‌های پیشِ روی امرداد، هربار یکی از فرنگیانی که در ایران آرمیده‌اند را بشناساند. در این شماره از «پررافاییل دومان» پارسی‌گوی دربار صفوی، سخن رفته‌است.
هفتمین رویه‌ی امرداد، همچون همیشه ویترینی از خبرها و گزارش‌های روی‌داده و یا پیشِ روی هازمان(:جامعه) زرتشتی است. در این رویه می‌توانید گفت‌و‌گوی امرداد با مدیر کمیته، داور و مربی فراملی راگبی ایران بخوانید، می‌توانید از نمایشگاه نقاشی پریچهر نامدار، از آتشکده‌ی صدساله‌ی پارسیان در کلکته و... بخوانید.
  در هشتمین رویه‌ی امرداد، «روز شمار تاریخ» چشم‌به راه شما خوانندگان است. از لابه‌لای آن می‌توانید با برخی رخدادهای تاریخی ایران آشنا شوید. «خوب است بدانیم»، «بازتاب»، «هنجار هستی» و «سخن بزرگ» دیگر بخش‌های این رویه هستند. در بخش ایران‌گردی این‌بار نیز با این رویه‌ی پایانی می‌توانید سری به روستای «تیس» بزنید.
  امرداد ٢٨٦ را می‌توانید از روزنامه‌فروشی‌ها تهیه کنید.






تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:هفته نامه,هفته نامه امرداد,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


 نوروز، جشنی برای دادگری



  سليمان لطفی نيا :

 سیاست‌نامه، کتابی ارزشمند است که آن را «خواجه نظام الملک توسی» به زبان فارسی روان، نوشته ‌است. کتابی تاریخی، سیاسی، فرهنگی، که دربرگیرنده‌ی نکته‌هایی بسیار آموزنده‌ای است. این کتاب آگاهی‌های بسیاری از روزگار زندگی نویسنده و دربار سلجوقیان به‌دست می‌دهد. نظام‌الملک در سال ٣٩٦ خورشیدی دیده به‌جهان گشود و در سال ٤٧١ خورشیدی، به‌دست پیروان «حسن‌صبا» کشته شد. در تاریخ از او با نام نیرومندترین وزیر سلجوقیان، یاد کرده‌اند. او بنیانگذار، مدرسه‌های بسیاری نامور به «نظامیه» در سراسر قلمرو ایران آن روزگار بوده است.

 سیاست‌نامه را «سیرالملوک» نیز می‌نامند. سیرالملوک‌ها، همان «خدای‌نامه»های روزگار ساسانیان هستند. کتاب‌های بسیاری به نام سیرالملوک‌، به‌دست نویسندگان نوشته‌شده است. در همه‌ی آن‌ها، بارزترین ویژگی، پرداختن به شیوه‌ی فرمان‌روایی شاهان ایرانی و راه‌های به‌کار رفته از سوی آن‌ها، برای اداره‌ی کشور است.

 

 نوروز، جشنی برای دادگری:
  آیین شاهان دانای پارس چنان‌ بوده‌است که در نوروز و مهرگان، پادشاه همه‌ی مردم را می‌پذیرفت و از آمدن هیچکس پیشگیری نمی‌شد. از چند روز پیشتر جارچیان همه‌ی مردم را از این کار، آگاه می‌کرد تا هرکس، کار خود را سر و سامان دهد و داستان خود را نوشته و برهان‌های خود را فراهم سازد.
  چون روز گفته شده فرا می‌رسید؛ جارچی به آواز بلند می‌گفت: «اگر کسی امروز از آمدن کسی به دادخواهی جلوگیری کند، شاه از خون او بیزار است.» بنابراین، شاه دادنامه‌ی مردمان را می‌گرفت و روبه‌روی خود می‌گذاشت و یک‌به‌یک را می‌خواند. اگر در میان آن دادنامه‌ها، شکایتی از شاه شده بود، شاه از جای برمی‌خواست و از تخت پایین می‌آمد و پیش «موبدان موبد» که بر دست راست نشسته بود و کار داور بزرگ کشور را انجام می‌داد، روی دو زانو می‌نشست و می‌گفت: «پیش از هر کاری نخست داد این مردم را از من بده و هیچ کم‌کاری مکن.»
آن‌گاه، به جارچی می‌گفت تا به آواز بلند فریاد زند که هرکس را از شاه شکایتی است در یک سو نشیند تا نخست به کار آن‌ها رسیدگی شود. شاه به موبدان می‌گفت: «در نزد خدای بزرگ، هیچ گناهی بزرگتر از گناه پادشاه نیست و راه سپاسگزاری شاه از آن‌چه خدا به او داده است، رسیدگی به مردم و دادخواهی از آن‌ها و کوتاه کردن دست ستمگران از دامان آنان است. چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خداوند بزرگ را فراموش کنند و بر بخشش‌های خدا ناسپاس شوند. در آن هنگام خدا بر آن‌ها خشم گیرد و دیری نمی‌پاید که کشور ویران شود و کشور به‌دست دیگران افتد. اکنون ای موبد، خدابین باش و بنگر تا مرا بر خویشتن نگزینی. زیرا در پیشگاه خدا، هرچه از من پرسند بر گردن تو اندازم.» پس موبد به‌خوبی کار را رسیدگی می‌کرد و اگر برگردن شاه از دیگران گناهی بود، حق او را بی کم و کاست، از شاه گرفته و به او می‌داد. اما اگر کسی به دروغ از شاه دادخواهی می‌کرد و برای آن کار شوندی(:دلیل) نداشت، او را به سختی، پادافره می‌دادند.
  هنگامی که دادخواهی از شاه پایان می‌یافت، شاه دوباره بر تخت می‌نشست و تاج بر سر می‌گذاشت و رو سوی بزرگان و کسان خود می‌کرد و می‌گفت: «من از خود آغاز کردم تا شما دل از ستم‌کردن بکنید. اکنون هر کس از شما حقی بر گردن دارد، آن را بپردازد.» در آن روز هر کس از نزدیکان شاه بود، گویی از او دورتر بود و هرکس نیرومندتر، گویی ناتوانتر بود.






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

امروز 9 آبان ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 





ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی