بنام خدا
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!! فروردين: عطارد سیاره بخت شما امروز در هشتمین خانه تان یعنی خانه دوستی و صمیمیت به طور پی در پی مورد حمله پلوتو سلطه جو قرار میگیرد و شما هم به خاطر نگرشها و نظرات افرادی که بهتان نزدیکند خوشحال نیستید. اما حالا که استقلال و آزادی دارید این اتفاق برایتان دردسرساز است. به جای اينكه باعث بی نظمیو بی ثباتی در محیط اطرافتان بشوید، بدون اینکه از افراد دیگر خجالت بکشید، به شکست خود اعتراف کنید. مدتی صبر کنید تا اوضاع بر وفق مراد شما شود! اردیبهشت: یک فرد آشنا یا یک همکار شاید امروز ازتان چیزی بخواهد که شما از انجام دادنش امتناع کنید. خوشبختانه شما قدرت استقامت و پایداری فوق العادهای دارید و از خصلت لجبازی خود در این مشکل اخیر میتوانید سود ببرید! پافشاری کردن بر روی عقیده خود خوب است، اما باید بدانید که چه وقتهایی باید با دیگران وارد مذاکره و گفتگو بشوید. خورداد: محدود کردن میزان فعالیتهایتان امروز کار عاقلانهای است، برای اینکه خیلی مهم است که قبل از اینکه به گردش و تفریح بروید، کارهای قبلی تان را تمام کنید. شاید امروز نه گفتن واجب ترین کاری باشد که باید انجام دهید، چراکه این کار ساده وقت اضافی ای که بهش نیاز دارید را بهتان میدهد. تا جایی که میتوانید تمرکز داشته باشید، چراکه حضور شما در زمان حال جهانی متفاوت را برایتان به ارمغان میآورد. تیر: شما تا موقعی که زیاد با دیگران صمیمی نشوید خیلی راحت میتوانید با آنها تفریح کنید. ماه سرد برج میزان دور ونوس دوست داشتنی میچرخد و تا نیمه خورشید نیز میچرخد و سردرگمیهای اجتماعی را ایجاد میکند. به چیزهایی که ندارید فکر نکنید؛ بلکه به خاطر چیزهایی که دارید شکرگزار باشید. امرداد: بعضی وقتها باوجود اینکه همه چیز ظاهراً خوب به نظر میرسد ولی مشکلاتی وجود دارد. عوامل بیرونی ممکن است سبب گمراه شدن شما شوند. خوشبختانه شما کاملاً از شرایط خود راضی هستید و میتوانید به راحتی نظر خود را ابراز کنید، پس از انجام دادن این کار اجتناب نکنید و وقت را از دست ندهید. سریع کارتان را آغاز کنید تا چیزهایی جدیدی راجع به خود یاد بگیرید. شهریور: شما احساس میکنید موج تازه ای از انرژی به زندگی تان سرازیر شده است، اما اول مجبورید شرایط نامطلوبی را تجربه کنید. شاید شما از برخورد کردن با این شرایط اجتناب کنید، اما صادق بودن با احساساتتان باعث بالاتر رفتن اعتماد به نفستان میشود. به طور طبیعی وقتی که بیشتر برای خودتان ارزش قائل هستید، میتوانید حتی بیشتر از سطح توقع دیگران کار کنید. پس همین الان آستینها را بالا بزنید و دست به کار شوید. مهر: شما فقط میخواهید دیگران روز خوبی داشته باشند، ولی لازم است خبرهای مهمی که میدانید را به اطلاع آنها برسانید. امروز عطارد به سومین خانه تان یعنی «خانه محیط خارجی» ملحق شده است. شما حتی بدون این که بدانید چه کار میکنید، منفی بافی خود را پخش میکنید. خوشبختانه شما میتوانید با آگاه شدن از احساسات و تفکرات عمیق خود در طول روز بر این شکها غلبه کنید. آبان: هر دو سیاره فرمانروای شما امروز از کنار هم رد میشوند و شدت احساساتتان حتی از قبل هم بالاتر میرود. اگر بخواهید ناراحتی شخصی که تازه با آن روبرو شدهاید را پنهان کنید، به مشکل برخواهید خورد و هرچقدر بیشتر سعی کنید این مشکل پیچیدهتر میشود. به جای اینکه در برابر احساسات خود مقاومت کنید، اجازه بدهید آنها در زندگی تان جریان داشته باشند. آذر: اگرچه شما فقط میخواهید طرف خوب هر چیزی را ببینید و خوش مشربی خود را حفظ کنید، ولی مسائل مهم تری هم وجود دارند که باید آشکار شوند. شاید دیگران از شما بخواهند خوش بین بوده و حتی آنها را هم دلگرم کنید، اما انتظارات دیگران نباید باعث شود صداقت و درستکاری خود را از دست بدهید. روی هم رفته بخشی از شهرت و خوش نامی شما به این خاطر است که هه چیز را همانطوری که هست عنوان میکنید. یک بار که حقیقت را بگویید، احساس خیلی بهتری پیدا خواهید کرد. دی: امروز حواستان باشد احساسات افراد دیگر را نادیده نگیرید، برای اینکه طبیعت جاه طلبانه شما امروز در مسیری قرارتان میدهد که به هیچ چیز به جز رسیدن به اهدافتان فکر نمیکنید. فعالیت و سازنده بودن خیلی خوب است، اما در زندگی چیزهایی مهم تر از کار سخت و روزانه وجود دارد. قدمهایتان را آرام تر بردارید تا بتوانید در بین راه گلهای خوش بویی که وجود دارند را ببویید! بهمن: هم اکنون شما کاملاً به سمت عطارد که در دهمین خانه تان یعنی خانه شغلی قرار دارد کشیده میشوید. شما در جستجوی روشهایی هستید که از نظر حرفهای پیشرفت کنید و برای اینکه بیشتر مورد توجه واقع شوید سخت تر از قبل کار میکنید. متاسفانه این تلاشهای سخت شما را به جایی نمیرساند. ترکیبی از استقامت، صبر و شکیبایی و همچنین نگرشهای مثبت بهترین روش برای رسیدن به موفقیت است. اسفند: شما احساس میکنید که امروز کسی با شما مخالف است و نمیدانید چگونه بدون اینکه مشکلی پیش بیاید کار خود را پیش ببرید. این اتفاق مشکل بزرگی نیست، اما موضوعی است که نمیتوانید به این راحتی آن را نادیده بگیرید. سعی نکنید بر روی نظرات شخصی خود پافشاری کنید. اگر جلوی عصبانیت خود را بگیرید، موانع خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بکنید از بین میروند. از همان جلوی در میشد فهمید جمعیت زیادی در ساختمان است. راهروها این را بیشتر نشان میداد. آسانسور فقط 4 نفر ظرفیت داشت و بیشتر آدمها مجبور بودند از پلهها بالا و پایین بروند. یک داستان تكراری مرد هم آرامآرام از پلهها بالا رفت. به طبقه نخست كه رسید تعجب كرد؛ هنوز جوان بود؛ جوان و كوهنورد، اما یك طبقه بیشتر بالا نیامده، نفسش به شماره افتاده بود. آنقدر این حال برایش عجیب بود كه یكی دو دقیقهای روی تنها صندلی خالی نشست. در كیفش را باز كرد و از بطری آب معدنیای كه همیشه همراه داشت، چند جرعهای نوشید. حس میكرد سرش گیج میرود اما نمیتوانست بیشتر بنشیند. فقط چند دقیقه به وقتی كه از پیش تعیین شده بود، بیشتر باقی نمانده بود. پلهها را بالا رفت؛ از طبقه دوم هم گذشت و به طبقه سوم رسید. شمارههای روی دیوار را نگاه كرد؛ كاغذی از جیبش بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت سپس مثل اینكه بخواهد راهی را به كسی نشان دهد، با دستش به سمت چپ اشاره كرد. چند ثانیهای مكث كرد و سپس به راهروی سمت چپ پیچید. دفتر شعبه روبهرویش بود؛ اتاق كوچكی با سه میز و تعداد زیادی مراجعه كننده. هر طور بود خودش را به یكی از میزها رساند؛ نفسی تازه كرد و كاغذی را كه در دست داشت جلوی خانمی كه پشت میز نشسته بود گذاشت و گفت: ساعت ده و نیم وقت رسیدگی داریم. زن نگاهی به كاغذ انداخت؛ دفترچهای را از كشوی میزش بیرون آورد؛ ورق زد و بعد از اینكه عددهای روی صفحه آخر را نگاه كرد، سر بلند كرد و گفت: پروندهتون رو دادم داخل، منتظر باشین تا صداتون كنن. مرد نفس بلندی كه شبیه آه بود، كشید و از میان آدمهای پشت سرش از اتاق بیرون آمد. نگاهی به راهرو انداخت. دو طرف صندلیهایی گذاشته بودند و زنها و مردهایی روی آنها نشسته بودند؛ عده دیگری هم كنار دیوارها ایستاده بودند. به آنها كه نگاه كرد، متوجه شد بیشترشان مثل خودش هستند؛ ناآرام و سردرگم و بیقرار. در كیفش را دوباره باز كرد؛ چند جرعهای آب نوشید و نفس عمیقی كشید. دوباره كه چشم گرداند، همسرش را دید؛ انتهای راهرو كنار دیوار ایستاده بود. سرش پایین و چشمهایش موزاییكهای كف راهرو را نگاه میكرد؛ دستهایش در هم گره بود و دندانهایش لب پایین را میگزید. این حالت را خوب میشناخت؛ حالا میدانست رویا هم، عصبی و نگران است. نمیدانست باید چكار كند؟ پیش رویا برود یا همانجا بماند؟ در ذهنش دنبال حرفهایی میگشت كه آماده كرده بود. انگار حالا حرفها، خیلی دور بودند؛ دورتر از آنچه به خاطر بیایند. میان این جستجو و آن دودلی، یك نفر از اتاق روبهرو او و همسرش را صدا كرد. زودتر از رویا وارد اتاق شد. ایستاد تا او هم بیاید. سلامی نه چندان گرم بینشان رد و بدل شد. نشستند و همان ماجرای تكراری؛ یادش آمد وقتی این صحنه را در بعضی فیلمها میدید، هم خودش و هم رویا میخندیدند و با هم میگفتند: بازم همون ماجرای تكراری! حالا خودشان بازیگران ماجرای تكراری بودند. رویا كه از آن زندگی خسته بود، میگفت: آقای قاضی، دیگه توان ادامه دادن این زندگی رو ندارم. سپس هم كلی حرفهای دیگر گفت؛ از چیزهایی كه دوست داشته، از چیزهایی كه آنقدر ساده و دمدستی بودهاند كه نام بردن از آنها هم شاید خندهدار به نظر برسد. از اینكه آنچه را دوست داشته بگوید یا بشنود از نگاه همسرش فقط نوعی لوسبازی بوده و او همیشه محكوم به اینكه لوس و سادهانگار است. از اینكه در نگاه همسرش زندگی فقط كار كردن و خسته آمدن به خانه و شام خوردن و خوابیدن و باز هم صبح و رفتن به محل كار بوده و جز اینها بقیهاش همان لوسبازیهای مخصوص آدمهایی مثل رویا بوده است و... زن اینها را میگفت و آهستهآهسته اشك میریخت و صحنههای تكراری همان فیلمها باز هم تكرار میشد.مرد حرف زیادی برای گفتن نداشت؛ میگفت همسرش را دوست دارد؛ بیش از آنكه او فكرش را هم بكند و زن بر حرف خودش اصرار داشت و میگفت: اگر هم منو دوست داره، من دیگه این نوع دوست داشتن رو نمیپذیرم. میخوام بقیه عمرم رو اون طور كه دوست دارم زندگی كنم...امروز 3 آبان ماه
یک داستان تكراری
زن ،شروع به صحبت کرد .از چیزهایی كه دوست داشته، از چیزهایی كه آنقدر ساده و دمدستی بودهاند كه اسم بردن از آنها هم شاید خندهدار به نظر برسد. از اینكه آنچه را دوست داشته بگوید یا بشنود از نگاه همسرش فقط نوعی لوسبازی بوده و او همیشه محكوم به اینكه لوس و سادهانگار است.
یك داستان تكراری
نظرات شما عزیزان: