بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خشايار بلوری : | ||
امسال برای نخستينبار، جشنوارهای با نام «ييلاق ايل قشقايی» در تهران، برگزار شده است. اين جشنواره كه زندگی ايلنشينان قشقايی را نمايش می دهد، هر روز از ساعت ١٩ تا ٢٣ ميزبان كسانيی است كه دوست دارند با زندگی كوچنشينی و با آداب و آيينهای ايل قشقايی، آشنا شوند. اين جشنواره در انتهای بلوار ارتش، ابتدای راه لشگرک پیش از مهر ماه امسال برگزار شد. «رقص چوب»، هوش و حواس از سر ميبرد. كاظمي گفت؛ اين شيوهي رقص، ريشه در فرهنگ ايران باستان دارد و براي آمادگي رزمي جوانان ايل است.
گرچه نامش رقص بود و همراه با ساز انجام ميشد ولي بيشتر به يك مبارزهي نمادين، همانند بود. كلاههاي قشقايي، من را به ياد كلاه نگارههاي هخامنشي ميانداخت. البته در اينجا بايد بگويم كه قشقاييان ميان شيراز و فيروزآباد استان فارس ساكن هستند اما چندگاهي است كه به تركي سخن ميگويند. پس از رقص چوب، كاظمي از چهار كودك ٤-٥ سالهي قشقايي خواست تا به ميان جمع بيايند. كاظمي گفت؛ هنگاميكه اين چهار كودك به اينجا آمدند نامهايشان را، جومونگ، تسو، بروسلي و... گذاشته بودند. اينجا برايشان از چهرههاي استورهاي و ملي ايران گفتيم و تاريخ و گذشتهمان را برايشان بازگفتيم، آنها اكنون نامهاي آرش كمانگير، كيان ايراني، كوروش هخامنشي و پورياي ولي را براي خود برگزيدهاند. كاظمي گفت؛ اروپاييها و آسياييها بر روي استورههاي خودشان كار كردند و آنها را به جهانيان شناساندهاند اما ما در اينباره چه كردهايم؟ ما هزاران نام برخاسته از تاريخ و فرهنگ خود داريم كه ميتوانيم آنها را بر كودكانمان بگذاريم، اما حتا خودمان نيز در راه شناخت تاريخمان، كوتاهي كردهايم. شايد دلتان بخواهد بدانيد كوچكترين هنرمند قشقايي در اين برنامه كه بود؟ بيگمان شما نيز همچون من لذت خواهيد برد هنگامي كه ببينيد كودكي سه ساله، «نقاره» ميزد. اين كودك سهسالهي قشقايي پيش از اين عنوان كوچكترين نوازندهي ايران را نيز از آن خود كرده است. اين نقارهزن كوچك آمد و برنامه اجرا كرد. «رقص دستمال» برنامهي ديگري بود كه اجرا شد. بنابر گفتهي كاظمي، در ايل اين رقص را دختران انجام ميدهند اما در اينجا چون عرف نيست پسران جوان ايل، آنرا اجرا ميكنند.
سپس يك بازي اجرا شد كه البته نامش را به خوبي نفهميدم. در اين بازي يك دايره كشيدند و سه تن درون آن و سه تن بيرون خط دايره ايستادند. سه طناب پشمي هم كه بر سرش، گره بود، درون دايره، بود. سه تني كه بيرون دايره بودند، ميبايست آن سه طناب را بگيرند و به آنهايي كه درون دايره هستند، بزنند. آنهايي نيز كه درون دايره بودند بايد با ضربهي پا، از اين كار جلوگيري ميكردند. هنگاميكه هر سه طناب گرفته ميشد، آنهايي كه درون دايره بودند، پشت به پشت هم داده و تلاش ميكردند طنابها را پس بگيرند. كاظمي گفت؛ پشت به پشت جنگيدن از تكنيكهاي جنگي ايراني بوده است كه در آيينهاي سنتي ايل قشقايي به يادگار مانده و اين بازي هم براي آمادگي رزمي جوانان جنگجوي ايل است. رنگرزي سنتي قشقاييها نانپزي زنان قشقايي رقصها و جنگها كه پايان يافت، رفتيم سراغ آيين خواستگاري و عروسي قشقاييها. داستان اينگونه بود كه بزرگان ايل به خواستگاري ميرفتند و پدر عروس يك ماه زمان ميخواست. كاظمي گفت؛ در ميان قشقاييها دادن و گرفتن «مهريه» رسم نيست. به جاي آن داماد، يك پيشكشي گرانبها براي عروس ميخرد، چيزي مانند گردنبند طلا يا سنجاق زير گلو.
يكي از ويژگيهايي آيين عروسي قشقاييها، «باشلوقبرون» بود. در اين رسم، از سوي خانوادهي داماد، پولي تعيين ميشد اما پدر عروس، چند برابر آن را درخواست ميكرد و همانهنگام كه اين رقم بالا را عنوان ميكرد، همانگونه كه زباني، درخواست كرده بود، زباني هم ميبخشيد. يعني پدر عروس، ميگفت؛ اينقدر از آن را به بزرگي دايي عروس، ميبخشم، اينقدرش را به بزرگي وحرمت عموي عروس، اينقدرش را به حرمت خان ايل، ميبخشم و... خلاصه اين كه در پايان «باشلوقبرون»، همان پول پيشنهادي خانواده داماد است كه داده ميشود و آن گونه كه من فهميدم، اين پول بيشتر براي خرج و هزينههاي عروسي است. و اما داماد و عروس؛ داماد و عروس در هيچكدام از اين آيينها نيستند و تا روز عروسي يكديگر را نميبينند. روز عروسی هم كه ميخواهند عروس را ببرند به خانهی داماد، دختران و پسران جوان و بزرگان ايل ميآيند. دختران با دستمالهای رنگي و كلكشان به درون چادر خانوادهي عروس ميروند و عروس را بيرون ميآورند تا سوار اسبي شود كه داماد آورده است. آنگاه او را تا حجله همراهي ميكنند.
البته يكی از چيزهاي جالب ديگری كه اين جشنواره دارد، اين است كه هزار و پانصد متر بالاتر از محل برگزاری، در دل كوه، جايی درست كردهاند به نام كمپ زندگی بدون تكنولوژی. در اين محل بردن تلفن همراه، رايانه و حتا چراغ ممنوع است. كساني كه دوست داشتهباشند يك شب را درست همچون قشقاييها و در ميان آنها زندگی كنند، بيگمان بودن در اين محل برايشان جالب خواهد بود.
سياهچادری كه در آن خوردنی های قشقايی فروخته می شد. فرتورها از خشايار بلوری است. |
نظرات شما عزیزان: