به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 منشور زمان

 منم  رئیس جمهور رئیس جمهور ها
رئیس جمهور بزرگ
رئیس جمهور دادگر
رئیس جمهور ایران
رئیس جمهور غزه
رئیس جمهور لبنان
رئیس جمهور سوریه
رئیس جمهور عراق
افغانستان! فلسطین! کومور!! برمه! توگو! نیکاراگوئه! ونزوئلا! نیجریه! آنگولا! برونئی! اوگاندا! بولیوی! گابون! مالی! هائیتی! اتیوپی! مالدیو! گینه! پرو! شیلی! و همه جاها
رئیس جمهور چهار گوشه جهان
در بارگاه نمایندگان ایران بر تخت شهریاری نشسته ام
خدای بزرگ دل های پاک مردم متعهد ایران را متوجه من کرد زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم
ارتش بزرگ من به آرامی وارد تهران شد
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد آید
ریشه بیکاری را کندم و به بدبختی های آنان پایان بخشیدم
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند، مگر آنکه فتنه گر باشد
دستور دادم تا یارانه ها را به مردم پرداخت کنند، و نظام ستمگرانه سوبسید را سرنگون کردم
سایه ی دیو ارزانی را از سر مردم برداشتم
فرمان دادم تمام نشریاتی را که بسته اند رفع توقیف کنند تا هرچه که می خواهند بنویسند،سپس چون دیدم قدر آزادی را نمی فهمند! دستور دادم که آن ها را ببندند و صاحبانشان را دست گیری کردم
برای تمام سرزمین ها نامه فرستادم
چند بار در تالار ملل سخنرانی کردم و با حرفهایم جهان را ترکوندم
دل چند هسته را شکافتم اما آفتابی در آن میان ندیدم،
پس دستور دادم که همچنان هسته ها را تا نتیجه مطلوب بشکافند
همراهم اسفندیار!! به من گفت سرزمین های منزوی باز هم قطع نامه صادر کرده اند
و من نیز قطع نامه دان های آنان را به پارگی بشارت دادم!
بر مردم سهام عدالت ارزانی داشتم
صندوق ذخیره ارزی را خالی کردم و کشور را از این معضل دیرین رهانیدم
ممه ها را از لولو باز ستاندم و در جایگاهشان باز گرداندم تا هرروز برایم زندگانی بلند را آرزو کنند
اسنادش هم موجود است
مردم فقیر چین را از بدبختی رهانیدم
و برادران روسی خود را اطعام کردم
من به همه سنت ها و رسوم کشور های زیر فرمانم احترام می گذارم به شرطی که نخواهند آن را علنی کنند
شهر به شهر سفر کردم و داد مردم را ستاندم
دستور دادم به طور مساوی ساندیس و کیک به مشتاقان بدهند
آزادی اندیشه را ارج نهادم، گذاشتم هرکس هر فکری دارد بکند و من هم کار خودم را کردم و حرف خودم را زدم
کارهای بزرگ کردم و رایحه ی خوش آن را به سرتاسر سرزمین ها پراکندم
و خیلی کار های دیگر که نمی خواهم بگم
!!!





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خداوند بی نیاز

انسانهای بزرگ / متوسط / کوچک

   

انسان هاي بزرگ درباره عقاید سخن مي گويند
انسان هاي متوسط در باره وقایع سخن مي گويند
انسان هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند

 انسان هاي بزرگ درد ديگران را دارند
انسان هاي متوسط درد خودشان را دارند
انسان هاي كوچك بي دردند

 انسان هاي بزرگ بزرگی ديگران را مي بينند

انسان هاي متوسط به دنبال بزرگی خود هستند

انسان هاي كوچك بزرگی خود را در کوچکی (تحقير) ديگران مي بينند

 انسان هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
انسان هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند
انسان هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند

 

انسان هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند
انسان هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد
انسان هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند

 انسان هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
انسان هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند

انسان هاي كوچك مسئله ندارند

 انسان هاي بزرگ سكوت را بر سخن گفتن برمي گزينند
انسان هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند
انسان هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند





ارسال توسط سورنا

  

هراس من باری همه از مردن در سرزمینیست که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون باشد.  

"احمد شاملو "



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خداوند مهر و ماه

 

 

آیا میدانید: قله دماوند بیست و سومین قله بلند جهان است !

آیا میدانید: پنجاه درصد از مردان و ده درصد از زنان جهان سیگاری هستند !

آیا میدانید: یک چهارم استخوان های بدن، در پا قرار دارد !

آیا میدانید: بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب میباشد !

آیا میدانید: شتر مرغ در
۳ دقیقه ۹۵ لیتر آب می خورد ! 





ارسال توسط سورنا



ادامه مطلب...

تاريخ : دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:آریو,آریوبرزن,برزن,آریو برزن,اسکندر گجستک,گجستک,اسکندر,میهن پرست,میهن پرست ایرانی,330 پیش از میلاد,قبل از میلاد,پیش از میلاد,نبرد دربند,دربند,پای جان,مبارزه,کوههای سر به فلک کشیده,فلک,افلاک,زاگرس,گواه,گواهی,رشته کوههای زاگرس,کوههای زاگرس,آیندگان,میهن پرستی,جاویدان,جاودان,نوادگان,فارنابازوس,اشراف زادگان ایرانی,اشراف زاده,اشراف,ساتراپی آناتولی,آناتولی,ساتراپی,ساتراپ,ساتراپ آناتولی,هم روزگار,اردشیر شاه,اردشیر هخامنشی,آرتا,آرتابازوس,پدر آریو برزن,دربار داریوش سوم,داریوش سوم,دارا,دارای سوم,آخرین پادشاه سلسه هخامنشی,سلسله هخامنشی,ستایش,پرسیس,پرس,پژوهشگران,پژوهش,تخت جمشید,پر آشوب,آشوبی,آشوب,قابل اعتماد,مقدونیان,پیشرفت,مقدونیه,مقدونی,اسکندر مقدونی,فاتح مقدونی,ایسوس,گاوگاملا,گوگمل,پشتیبان داریوش سوم,کالیستنس,مورخ رسمی اسکندر,ماه آگوست,پرسپولیس,صعب العبور,منطقه کوهستانی,کوهستان,کوهستانی,دربند پارس,کهگیلویه,شوش,هنگ,ارتش,ارتش ایران,ژنرال,مصر,بابل,تسخیر,پارسه,پارمن یونوس,جلگه,رامهرمز,جلگه رامهرمز,بهبهان,تکاب,تنگ,تنگه,فراز,معبر,فراز معبر,فلاخن,سلاح پرتاب سنگ,پرتاب سنگ,تیر و کمان,عقب نشینی,خائن,خائنی,قهرمان ایرانی,فیلوتاس,کراتروس,قتل عام,مهاجمان,تلفات,حلقه محاصره,سهمگین,یوتاب خواهر آریو برزن,یوتاب,درخشنده,بی مانند,کوه ها,دلاور,شرافتمندانه,غارت,یغما,غنائم,تاریخ نگار,تاریخ نگاران,یونان,یونانی,مست از باده,باده,مست,تختگاه,آتنی تبار,تائیس,مشعل,پرده,تالار,پرده تالار,تخت جمشید در آتش,آتش زدن تخت جمشید,عکس آریو برزن,تصویر آریو برزن,فرتور آریو برزن,ساز و آواز,لئونیداس,ارتش خشایارشا,ترموپیل,ترموپیلا,أرآمدهای توریستی,اسپارت,مردم اسپارت,پادشاه اسپارت,اوت,تنگه ترموپیل,شعر,اشعار,ابیات,بیت,مصرع,پاس,عشق وطن,جانفشانی,انگشت حیرت,گزید,دندان,تخت جم,کاخ شاه,افسر پارس,افسر,افسریه,افسری,عدم,مسلم,آشکار,فهرست,پارسی,کردستان عراق,کردستان,اربیل,مجسمه,تندیس,مجسمه یادبود,تندیس یادبود,مجسمه یادبود,مجسمه آریوبرزن,تندیس آریوبرزن,آریابرزن,,
ارسال توسط سورنا

بنام یزدان بی نیاز

سوء ظن

 

 

هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده.

شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.

متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند ...

آن اندازه از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود !

اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد !!!

زنش آن را جابه جا کرده بود...

مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت :

و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند...!

 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

ویژگیهای کارکنان آژانس مسافرتی

          بايد دارای مهارت های ارتباطی عالی و برخورد دوستانه و مودب  بوده و از کار کردن با مردم و فروش لذت ببرند .

      بايد به جغرافیا و سفر علاقه داشته و مقاصد مختلف در سراسر جهان را بشناسند .

     بايد هنگام برخورد چهره ای مطمئن داشته باشند .

       بايد دارای مهارت های رايانه اي باشند .

         بايد فروش بليت را خوب بدانند .

        بايد انعطاف پذير و سازگار باشند .

         بايد حتی زمانی که تحت فشار هستند موثر ، آرام و شکیبا (صبور) ، باشند .

         بايد به عنوان بخشی از يك گروه در كار گروهي خوب کار كنند .

        بايد با توجه به تجربه خود و توان مالي مشتريان آنها را راغب به سفر براي تفريح و گذراندن تعطيلات يا انجام كسب و كار كنند.





تاريخ : دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:آژانس,آژانس مسافرتی,ویژگیهای کارکنان آژانس مسافرتی,کارکنان آژانس مسافرتی,مهارت,مهارت ارتباطی,ارتباط عالی,برخورد دوستانه,مودب,مودب و دوستانه,کارکردن با مردم,فروش,جغرافی,جعرافیا,سراسر,سراسری,سراسر جهان,چهره,مهارت رایانه,رایانه,انعطاف,انعطاف پذیر,سازگار,تحت فشار,گردش,گردشی,گردشگر,توریسم,توریست,تجربه,توان مالی,توان مالی مشتریان,مشتری,مشتریان,سفر,تفریح,تعطیل,تعطیلات,کسب و کار,فروش بلیط,بند الف,بند ب,مجوز,مجوز بند الف,مجوز بند ب,مجوز بند پ,آرام و صبور,آرام,صبور,شکیب,شکیبا,چهره مطمئن,فروش بلیت,فروش بلیط,,
ارسال توسط سورنا

 



ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 21 فروردين 1390برچسب:زایمان در آب,زایمان,وضع حمل,آمار,وزارت بهداشت,درمان,آموزش پزشکی,گسترش سزارین,سزارین,گسترش سزارین در ایران,روند صعودی,کشورهای پیشرفته,کاهش عمل سزارین,عمل سزارین,زایمان طبیعی,روش غیرتهاجمی,غیر تهاجمی,کاهش درد,بی حسی,آپگارد,آپگارد نوزاد,ارزشیابی وضعیت سلامت عمومی نوزاد,سلامت عمومی نوزاد,آموزش کوتاه مدت,امکانپذیر,تمرینات تنفسی,ماه های آخر بارداری,داروهای مسکن,مسکن,عامل زایمان,زایمان روی تخت,کانال زایمانی,کانال زایمان,کانال,پرینه,ناحیه پرینه,ناحیه پرینه مادر,کاهش تروما,تروما,ضربه و آسیب,آزادانه,حرکات آزادانه,مرحله خروج جنین,خروج جنین,اسکاندیناوی,کشورهای اسکاندیناوی,ارسطو,ذات مرطوب,دانشمندان,آب درمانی,آب گرم,تسکین درد,تسکین,تسکین دردهای زایمانی,دردهای زایمان,نخستین زایمان مدرن در آب,1803,مجله انجمن پزشکی فرانسه,مستاصل,حمام آب گرم,اتحاد شوروی,دکتر مایکل ادنت,وان آب گرم,وان,تولدی دوباره,اسپاینال,اپیدورال,مخدرها,فورسپس ها,عاملین زایمان,فیزیولوژیک,بیرون از رحم,اکسیژن رسانی,اپیزیوتومی,ضد دردها,کاهش فشار خون,سیاهرگ,خودآگاهی,استقلال,حین زایمان,پذیرش نوزاد,تمرکز در آب,مادر و کودک,تجربه,تجربه مثبت و مفید زایمان,عکس زایمان در آب,تصویر زایمان در آب,فرتور زایمان در آب,فرتورهای زایمان در آب,تصاویر زایمان در آب,عکسهای زایمان در آب,زایمان طبیعی در آب,تصاویر زایمان طبیعی در آب,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

 بنام یگانه عاشق هستی

 

 

  درسهایی درباره اینكه چگونه اسرارآمیز باشیم و روابط عاشقانه زیباتر و طولانی تری داشته باشیم.

  نوشته مارگوت كارمیچل لستر

 اجازه بدهید با آن مواجه شویم: تجربه نشان داده است كه برای به دست آوردن یک همراه همیشگی و یک رابطه پایدار نباید خیلی از خود اشتیاق نشان بدهید. شما باید در ابتدای رابطه عاشقانه خود اندكی پر رمز و راز به نظر برسید. درست حدس زدید هدف من اینست كه بتوانید طرفداران خود را وادار كنید برای به دست آوردن شما به خود تكانی بدهند. در نهایت تنها آنچه كه به دست آورده اید قابل تقدیر است. بنابراین با یک روش قدیمی پارتنر آینده خود را وادار كنید جایش را در دل شما باز كند; او را به دست آورید.

 با به خاطر سپردن اینها 5 قانون زیر را به شما ارائه می دهیم تا با وارد شدن در یك بازی سرسختانه حریف را از آن خود كنید.

  از شگرد ماهیگیری –همان تور كردن قدیمی- استفاده كنید.

  كاپیتان گوردون چرچیل رهبر ماهیگیران كارولینای شمالی می گوید: “اگر می خواهید ماهی در دام بیافتد آرام طعمه را حركت دهید تا بتوانید توجه او را به خود جلب كنید بهترین روش جلب توجه، غیر قابل پیش بینی بودن است. یک ماهی گرسنه هرگز نمی تواند در برابر حركت دارت مانند طعمه در دستان یک ماهیگیر حرفه ای مقاومت كند … و سرانجام شما هدف را به چنگ خواهید آورد.”

 حرفهای محرمانه را پیش خود نگاه دارید.

 ماریل جانسون می گوید: “من عادت داشتم همه جزییات رو راجع به خودم بگم. وقتی همه چیز رو می گفتم دیگه در طرف مقابل هیچ جای كنجكاوی برای شناخت من باقی نمی موند.”. راهكار اشتباه. در حال حاضر جزییات مهم را برای خودش نگه می دارد و آنها را عنوان نمی كند و این باعث می شود برای مردان مورد علاقه اش جذابتر جلوه كند.

  اخطار: گفته های بالا به این معنی نیست كه دروغ بگویید یا خبرها و حرفهای مهم را نگویید. بلكه منظور این است كه در مورد حرفهایی كه می خواهید بگویید و زمان گفتن آنها هوشمندی بیشتری به خرج دهید.

  برای بردن بازی كنید.

 ایزابل مرسیر بازیكن حرفه ای پوكر می گوید: ”در هنگام بازی ترس و انفعال را كنار بگذارید. امان ندهید. تمام قدرت خود را به نمایش بگذارید.” اگر برای پیروزی بازی می كنید دلسوزی و مهربانی را بگذارید برای بعد. “اگر تردید دارید و از بابت پیروز شدن خود مطمئن نیستید اصلا وارد بازی نشوید.”

  همیشه در دسترس نباشید.

 این را به عنوان یک اصل همیشه به خاطر داشته باشید در مراحل ابتدایی شروع یك رابطه هرگز خود را زیاد در دسترس قرار ندهید. خانم موری می گوید:”من نمی خوام اون فكر كنه من كاری بهتر از وقت گذرانی با او ندارم حتی اگر واقعا اینطور نباشه. این باعث میشه اون احساس كنه كه برای كسب توجه و نگه داشتن علاقه من باید انرژی بیشتری صرف كنه.”

 اخطار: توجه داشته باشید كه قرار نیست شما بی علاقه و كناره گیر به نظر بیایید بلكه لازم است فعال به نظر بیایید و در مواقع لزوم در دسترس باشید.

 سکسی باشید اما سکس ندهید.

 بلیندا سو می گوید: “مادربزرگ من همیشه می گوید او را در حالتی قرار بده كه مشتاقانه تو را بخواهد. من كاملا با او موافقم. من دلم می خواد همیشه لباسهای خاص بپوشم و جذاب به نظر برسم ولی این موقعیت اكیدا یک موقعیت “نگاه كن اما دست نزن “ است تا هنگامی كه از علاقه مندی او به خودم كاملا مطمئن بشم.”

 بازی سرسختانه برای به دست آوردن اصلا سخت نیست اما این بازی با روحیه ضعیف سازگار نیست ممكن است برای به دست آوردن هدف، لازم باشد انرژی زیادی بگذارید. به هر حال با دنبال كردن این 5 قانون سودمند می توانید شرایط مساعد خود را حفظ كنید و توجه پارتنر خود را جلب كنید.

  فقط حواستان  باشد كه به اندازه كافی به او توجه كنید مبادا كه او این سردی اسرارآمیز شما را به عنوان نشانه ای از بی علاقگی شما تعبیر كند.

مارگوت كارمیچل لستر، نویسنده مستقل كارولینایی نه تنها به لحاظ تئوری بر هنر خوب بازی كردن تسلط دارد بلكه او ماهی بزرگی را تور كرده است.





ارسال توسط سورنا

بنام خدای آمرزنده

پیشنهاد بی شرمانه

 

جانی تو یه شرکت مشغول بکار بود. از قضا در همون شرکت خانم جوانی هم همکارش بود  و گلوی جانی پیشش گیر کرده بود ، واسه همین خودش رو به آب و آتیش میزد که یه جورائی اون خانمه بهش راه بده، اما هر چقدر میرفت تو نخش، همش جواب رد ازش میگرفت.

روزی از روزها ، دیگه صبرش تموم شد و دل رو به دریا زد و رفت سراغ خانمه و گفت : "حتی اگه شده واسه یه دقیقه اجازه بده با هم باشیم ؟!"

خانم با عصبانیت سرش داد زد : "احمق خجالت بکش، من دوست پسر دارم

اما جانی کوچولو از رو نرفت که نرفت .  یهو یه پیشنهاد بسیارعجیب به خانم داد :

 " ببین هزار دلار میندازم  کف اطاق  ، تا خم شی و اونو برداری ، من کارم رو  می کنم  "

از این پیشنهاد ، خانمه به فکر فرو رفت و گفت : " نمیتونم جوابتو بدم ،

 میخوام با دوست پسرم مشورت کنم "

رفت و جریان رو با معشوقش در میان گذاشت .

 دوست پسرش گفت : " عجب احمقیه ، برو بهش بگو موافقم فقط به شرطی که دوهزار دلار بندازی کف زمین ،

 اما حواست باشه عین جن پولو برداری تا نتونه کاری بکنه  "

خانمه به نزد جانی کوچولو برگشت و دوست پسره بیرون اطاق منتظر بازگشت معشوقه اش شد.

...

..

.

یه دقیقه ، دو دقیقه ، ده دقیقه ، نیم ساعت .... تقریبا پس از یک ساعت در اطاق باز شد و خانمه اومد بیرون

دوست پسره با تعجب پرسید : " مگه چی شده بود ؟ چرا اینقدر طول کشید ؟ "

خانمه جواب داد : " ناکس، دوهزار دلار همش سکه بود ! "

* * *

درس مدیریتی : اگه پیشنهادی داده شد ، پیش از پذیرش آن ، بایستی تموم جوانب قضیه در نظر گرفته بشه تا سرآدم کلاه نره.





ارسال توسط سورنا

بنام او

رقت عمل و دقت عمل در کلاس تشریح

 

 در نخستین ساعت درس کلاس تشریح و کالبد شکافی‌ دانشکده پزشکی‌ ... استاد به دانشجویان سال نخست میگوید: به شما تبریک میگویم که در کنکور پذیرفته شده و الان رسما دانشجوی پزشکی‌ هستید. ولی‌ برای فارغ التحصیل شدن و پزشک شدن هم باید "دقت عمل" داشته باشید و هم "رقت عمل". همه شما باید این کار که من الان می‌کنم را انجام بدهید اگر نه به درد این رشته نمی خورید و اخراج هسید!! سپس یک مرده وارد کلاس می‌کند و ناگهان انگشتش را تا ته در ماتحت جسد فرو می‌کند می گذارد توی دهانش و می مکد. و می گوید حالا شما هم باید همین کار را بکنید!! دانشجوها شوکه می شوند و اعتراض می کنند ولی‌ استاد می گوید الا و بلا باید بکنید وگرنه اخراج هستید. چند تا از دخترها غش می کنند، پسرها بالا می آورند، ولی‌ با هر بدبختی هست همه دانشجوها آخرش انگشت در ماتحت مرده می کنند و می گذارند در دهنشان و می مکند.
 استاد میگوید: هان. شما همه رقت عمل تان خوب بود ولی‌ دقت عمل نداشتید. شما همگی‌ انگشت اشاره را در ماتحت کردید و مکیدید ولی‌ من انگشت اشاره را در ماتحت کردم و انگشت وسط را مکیدم. سعی‌ کنید بیشتر دقت کنید!!!!!!!!!!!!





ارسال توسط سورنا

بنام آفریننده زن و مرد

 زنهایی که به دنبال برابری با مردها هستند آرزوی بسیار کوچکی دارند !
 " تیموتی لیری "

 اگر مردها می توانستند حامله شوند آن وقت سقط جنین آیین مقدسی می شد !
 "فلورانس کندی "

 زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است !
 "گلوریا استاینم "

 شما همیشه می توانید برای سالگرد ازدواج ، شوهرتان را غافلگیر کنید . فقط کافی است یادش بیاورید که آن روز سالگرد ازدواج شماست !!!
 " ال شلاک


 پرسش : وقتی شوهرت با عصبانیت از خانه بیرون می رود چه کار می کنی ؟
 پاسخ : در را پشت سرش می بندم !
 " آنجلا مارتین "

 اگر چه می دانم دوستم دارد
 امشب غمگینم
 چون نگاهش
 به شیرینی رویاهای من نبود .
 " سارا تیزدیل "

 مردها با یک بیماری وراثتی متولد می شوند . روانشناسان در تعریف این بیماری می گویند : ترس از اینکه اگر به زنی وابسته شوی ، مرد مجردی در جای دیگری ممکن است از زندگی بیشتر از تو لذت ببرد !
 " دیو باری "

 مردها از صفت " جوان " برای زنهای زیر 18 سال و مردهای زیر 80 سال استفاده می کنند !!!
 "نانسی لین دزموند "

 اگر زنی رنگ شاد بپوشد رژ لب بزند ، و کلاه عجیب و غریبی سرش بگذارد ، شوهرش با اکراه او را با خودش به کوچه و خیابان می برد . ولی اگر کلاه کوچکی بر سرش بگذارد و کت و دامن خیاط دوز تن کند شوهرش با کمال میل او را بیرون می برد و تمام مدت به زنی که لباس رنگ شاد پوشیده و کلاه عجیب و غریب سرش گذاشته و رژ لب زده است خیره می شود !!!
 "بالتیمور بیکن "

 فکر می کنید پیش از اینکه یک مرد اعتراف کند که گم شده است چند راه دیگر را باید بالا و پایین برود ؟!
 " نویسنده ی ناشناس "

 تنها 99 درصد مردها هستند که باعث بدنامی 1 درصد باقی مانده می شوند !
 " نویسنده ی ناشناس "

 او مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود .
 "جرج الیوت "

 ما نقاط مشترک زیادی با هم داشتیم ، من عاشق او بودم و او هم عاشق خودش بود !!!
 " شلی وینترز "

 وقتی مردی به من می گوید که می خواهد همه ی برگ هایش را رو کند همیشه بی اختیار به آستینش نگاه می کنم !!!
 " لزلی بلیشا

 بیشتر مردها سه گروه را دوست دارند ولی هیچگاه آنها را درک نمی کنند : افراد مونث ، دخترها و زنها !!!
 "نویسنده ی ناشناس "

 حرفی نیست که زنها کودن هستند ،ولی آنها برای این این طور آفریده شده اند که بتوانند با مردها برابری کنند!!!!!
 " جرج الیوت "

 شما خیلی مردهای باهوش را می شناسید که با زنهای کودن ازدواج کرده اند ، ولی هرگز زن باهوشی را پیدا نمی کنید که با مرد کودنی ازدواج کرده باشد !
 " اریکا جانگ "

 مردها دارای قوه ی بینایی هستند ولی زنها از بینش برخوردارند .
 " ویکتور هوگو "

 برای اینکه مردی را واقعا بشناسید ببینید که با یک زن ، یک بچه و یک لاستیک پنچر چطور رفتار می کند .
 "نویسنده ی ناشناس "

 وقتی شما نشسته اید مردها و بچه ها فکر می کنند حتما منتظرید تا کسی کاری به شما بدهد تا برایش انجام  بدهید !!!
 " سرنا گری "

 هیچ وقت سوار ماشین مردهای ناشناس نشوید و فراموش نکنید که همه ی مردها برای شما ناشناس هستند .
 " رابین مورگان "


زن بودن کار بسیار شاقی است ، چون معمولا مستلزم سر و کله زدن با مردهاست !!!





تاريخ : یک شنبه 21 فروردين 1390برچسب:آفریننده زن و مرد,برابر,برابری,برابری زن و مرد,تیموتی لیری,فلورانس,فلورانس کندی,کندی,گلوریا استاینم,ال شلاک,آنجلا مارتین,سارا,سارا تیزیدیل,دیو,باری,دیو باری,نانسی,نانسی لین دزموند,بالتیمور بیکن,نویسنده ناشناس,جرج الیوت,شلی وینترز,لزلی بلیشا,اریکا جانگ,ویکتور هوگو,سرنا گری,رابین مورگان,شاق,مستلزم,حامله,سقط,جنین,سقط جنین,آیین مقدس,سالگرد ازدواج,بیماری وراثتی,رنگ شاد,رژ,رژ لب,کلاه,اکراه,کوچه و خیابان,کت و دامن,بدنام,بدنامی,خروس,خورشید,قوقولی قوقو,مونث,کودن,زن باهوش,مرد کودن,قوه بینایی,بینش,لاستیک پنچر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدای زیباییها

  

 چوپان بيچاره خودش را كشت كه آن بز چالاك از آن جوي آب بپرد نشد كه نشد...!

 او مي‌دانست پريدن اين بز از جوي آب همان و پريدن يك گله گوسفند و بز به دنبال آن همان...

 عرض جوي آب قدري نبود كه حيواني چون بز نتواند از آن بگذرد ...

 نه چوبي كه بر تن و بدنش مي‌زد سودي بخشيد و نه فريادهاي چوپان بخت برگشته.

 پيرمرد دنيا ديده‌اي از آن جا مي‌گذشت وقتي ماجرا را ديد پيش آمد و گفت من چاره كار را مي‌دانم.

 آنگاه چوب دستي خود را در جوي آب فرو برد و آب زلال جوي را گل آلود كرد.

 بز به محض آنكه آب جوي را ديد از سر آن پريد و در پي او تمام گله پريد.

 چوپان مات و مبهوت ماند. اين چه كاري بود و چه تأثيري داشت؟

 پيرمرد كه آثار بهت و حيرت را در چهره چوپان جوان مي‌ديد گفت : تعجبي ندارد تا خودش را در جوي آب مي‌ديد حاضر نبود پا روي خويش بگذارد ، آب را كه گل كردم ديگر خودش را نديد و از جوي پريد.

 و من فهميدم اين كه حيواني بيش نيست پا بر سر خويش نمي‌گذارد و خود را نمي‌شكند چه رسد به انسان كه بتي ساخته است از خويش و گاهي آن را مي‌پرستد ...

 


 سخن روز :  تجربه بهترین درس است هر چند حق التدریس آن گران باشد . کارلایل

 





ارسال توسط سورنا

بنام دوستدار دوستی ها

 آورده اند كه در كنفرانس تهران روزی چرچیل، روزولت و استالین پس از نشست های پی در پی آن روز تاریخی، برای خوردن شام با هم نشسته بودند.

 در کنار میز یکی از سگ‌های چرچیل ساکت نشسته بود و به آنها نگاه میکرد، چرچیل خطاب به همرهانش گفت؛ چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟ روزولت گفت من بلدم و مقداری  گوشت برید و خردل را درون گوشت مالید و به طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش گرفته و شروع به نوچ نوچ کرد،سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید،خردل دهان سگ را سوزاند و از خوردن صرف نظر کرد.سپس نوبت به استالین رسید. استالین گفت هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و مقداری از خردل را با انگشتهایش گرفته و به طرف سگ بیچاره رفته و با یک دستش گردن سگ را محکم گرفته و با دست دیگرش خردل را به زور به درون دهان سگ چپاند، سگ با ضرب زور خودش را از دست  استالین  رهانید و خردل را تف کرد. در این میان که چرچیل به هر دوی آنها میخندید بلند شد و گفت؛ دوستان هر دوتاتون سخت در اشتباهید! شما باید کاری بکنید که خودش مجبور  بشه بخوره، روزولت گفت چطوری؟ چرچیل گفت نگاه کنید! و سپس بلند شد و با چهار انگشتش مقداری از خردل را به کون (مقعد) سگ مالید، سگ زوزه کشان در حالی‌ که به خودش میپیچید شروع به لیسیدن خردل کرد!

چرچیل گفت دیدید چطوری میتوان زور را بدون زور زدن بمردمان اعمال کرد!





تاريخ : شنبه 20 فروردين 1390برچسب:كنفرانس تهران,دوستدار,دوست,دوستی,دوستدار دوستی,کنفرانس,تهران,ایران,چرچیل,روزولت,استالین,نشست,روز تاریخی,تاریخ,روز,شام,خوردن شام,شام خوردن,سگ,سگ چرچیل,خردل تند,خردل,خر,دل,تند,گوشت,درون,مال,مالی,مالید,نوچ,نوچ نوچ,بو,بو کردن,بو کرد,زور,به زور,رها,رهانید,تف,دوستان,سخت,اشتباه,مجبور,چهار انگشتی,چهار,4,انگشت,4 انگشت,چهار انگشت,کون,مقعد,زوزه کشان,زوزه,لیسیدن,نشستهای پی در پی,پی در پی,نگاه کنید,نگاه,ضرب زور,دوستدار دوستی ها,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خداوند مهر دوست

 

شیرازی های آفریقا و نوروزی تابستانی

(سفر به زنگبار)

 یک گروه از تلویزیون فارسی بی بی سی برای شرکت در مراسمی که در گذشته بیشتر نیروزی (نوروز به لهجه زنگباری) خوانده می شد ولی در چند دهه گذشته به زبان سواحلی "مواکا کوگوا" (جشن آب) یا "سیکا یا مواکا" (جشن سال نو) نامیده و در تابستان برگزار می شود به زنگبار سفر کرده تا با شرکت دراین مراسم فیلم مستندی در باره این قوم که خود را ایرانی الاصل می دانند ولی امروز ظاهری آفریقایی دارند تهیه کند.
تیم بی بی سی فارسی با استقبال شیرازیان مواجه شده است.
بنا به اطلاعات مورخان اقامت مردمی به نام شیرازی در ساحل شرقی آفریقا به نزدیک هزار سال پیش بر می گردد، زمانی که علی بن حسن شیرازی با همراهانش به این منطقه آمدند و سپس سلسله ای تشکیل دادند که به شیرازی معروف شد، اگر چه در مورد شخص علی بن حسن و این سلسله که در سده شانزده به دست پرتغالی ها برچیده شد منابع موثق و دقیق بسیار کم است.
از زمان شکست شیرازی ها اقوام گوناگونی چون پرتغالی ها، انگلیسی ها، آلمانی ها و اعراب عمانی به جزیره زنگبار آمدند ولی شیرازی ها همچنان به حیات اجتماعی خود ادامه دادند. در دهه های پنحاه و شصت میلادی نام شیرازی های زنگبار با تشکیل حزب آفرو شیرازی که در انقلاب 1964 این جزیره شرکت فعال داشت بر سر زبانها افتاد.
اما پس از همین انقلاب بود که شیرازی ها در ابراز هویت خود دچار مشکل شدند و آفریقایی بودن آنها به شیرازی بودنشان ترجیح داده شد. با این وجود آنها با برگزاری آداب و سنن و خود که یکی از آنها جشن تابستانی سال نوست 
تلاش بر حفظ هویت خود دارند.

مراسم "نیروزی" یا مواکا کوگوا معمولا در نیمه تابستان بر گزار می شود و پارسال شیرازی ها آن را روز سه شنبه 20 ژوئیه (29 تیر) مانند همیشه در روستای مکوندوچی، در جنوب شرقی جزیره زنگبار برگزار کردند. اگرچه زمان و شکل برگزاری این مراسم با نوروز کشورهای فارسی زبان متفاوت است، اما در آن عناصری وجود دارد که مردم محلی آنرا بازمانده جشنی می دانند که نیاکانشان حدود هزار سال پیش به اینجا آورده اند. این باور های مردمی توسط برخی از پژوهشگران هم تائید شده است.مراسم اصلی نَیروزی شیرازی ها در ساعتی که توسط کمیته برگزاری تعیین می شود (معمولا پیش از ظهر) با ورود دسته هایی از جوانان که بصورت رژه و با دادن شعارهایی رزمجویانه به میدان برگزاری می آیند، شروع می شود. در گوشه ای از همین میدان بزرگ زیر سایه بانی یک چهار پایه مخصوص و گلدانی که در آن عود می سوزد قرار دارد و زنانی که آرزو یا نذر دارند دست روی دود این گلدان می گذارند و در حضور زنی دیگر که حکم پیر را دارد دعا می خوانند.

دسته های جوانانی که از جنوب و شرق مکوندوچی وارد میدان شده اند با ساقه های درخت موز با هم به مبازه می پردازند. در همین حین است که دختران هم شعار گویان و گروه گروه وارد میدان می شوند.
پس از رسیدن ساعت معین، گروهی از پیش تعیین شده به ساختن آلونکی از شاخه های درخت نارگیل می کنند. در میان این آلونک به جز سینی و ظروفی که قرارداده می شود، مردی هم پنهان می شود. پس از ساختن آلونک شاخه های سبز و پر برگ بر فراز این آلونک گرفته شده و آنرا آتش می زنند. در حالیکه آلونک می سوزد شاخه های سبز همچنان بر فراز آن افراشته اند و گویی نماد نویی و سبزی بر گذشته ای که خاکستر می شود فرمانروایی می کند.
مردی که در میان آلونک پنهان بود، می گریزد و زنان به گرد آتش سرودهایی عاشقانه می خوانند. با سوختن و فرو ریختن آلونک مراسم به پایان خود می رسد و جمعیت شرکت کننده پراکنده می شود. این مراسم در گذشته با غسل در اقیانوس یا گردشی در کنار آن پایان می گرفت ولی امروز این بخش آن بیرنگ تر شده است. اعتقاد محلی این بوده که مردی که از آلونک بیرون می آید با فردی که در آن پنهان شده بود متفاوت است و می تواند به زایش نو از کهنه اشاره داشته باشد. شاید هم این مراسم ریشه در قربانی کردن دارد که در باورهای باستانی وجود داشته است.
در خانه های مکوندوچی در روز مواکا کوگوا غذا های عیدانه تهیه می شود. دیگ های بزرگ و کوچک برنج و عدس پخته می شود که آن را پلو می نامند. سفره میزبانان با پلو و غذا های دیگر برای مهمان ها گسترده است.
با تغییرات سیاسی اجتماعی و تبدیل زنگبار به یک جزیره گردشگری (توریستی) به نظر می رسد مراسم مواکا کوگوای شیرازی ها هم تا حدی به یک جاذبه توریستی جزیره تبدیل شده است. کاهش شرکت کنندگان بومی و افزایش تماشاچیان گردشگر (توریست) حتی نسبت به 9 سال پیش که من در این مراسم حضور داشتم،محسوس است.
شیرازی ها این جشن را به چند دلیل به نیاکان خود که در سده یازده یا دوازده به شرق آفریقا آمدند نسبت می دهند: وجود آتش، محاسبه این جشن بر اساس تقویم خورشیدی سواحلی و غسل در آب که در گذشته در برخی مناطق ایران هم در هنگام نوروز معمول بوده از جمله این دلایل است. اگر هم چنین باشد مراسم نیروزی شیرازی ها در گذر زمان به شدت "آفریقایی" شده و عناصری از آیین های دیگر محلی در آن پذیرفته شده اند، مسئله ای که در سنن و آداب هر قوم دیده می شود. مثلا نوروز ایران هم با گذر زمان و با تغییر مذهب ایرانیان دچار تحول زیادی شده است. در مقابل کسانی که مراسم نیروزی را به نوروز ایران نسبت می دهند، بعضی پژوهشگران این رابطه را توهمی می دانند که ریشه در سیاست های استعماری و مبارزات سیاسی یک سده گذشته در جزیره زنگبار دارد.


اگر چه وجود یک سلسله شیرازی در ساحل شرق آفریقا سالهاست مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته ولی همواره در پرده ای از ابهام قرار داشته است. وجود حدود سیصد واژه فارسی در زبان سواحلی، وجود یک مسجد که در آن خط کوفی معمول در ایران وجود دارد و خرابه های شهر کیلوه کیسیوانی شواهدی برای حضور ایرانی ها و شیرازی ها در این جزیره محسوب می شود. امروز با پیدا شدن سکه هایی در یک مسجد در جزیره پِنبَه که به گفته کارشناسان ضرب سلسله شیرازی را دارد، برای بسیاری این حدس به یقین تبدیل شده است. بهر حال مردم بومی شیرازی زنگبارو سواحل آفریقای شرقی شکی در حضور شیرازی ها دراین منطقه ندارند. مردم روستای مکوندوچی به ما گورستان متروکه و مسجدی را نشان دادند که معتقدند به شیرازیان تعلق دارد اگرچه تا کنون درهیچ منبعی ذکر نشده است. شیرازی ها همچنان معتقدند که علی بن حسن از پدری شیرازی و مادری آفریقایی زاده شد ولی مورد ستم و تمسخر برادران کاملا ایرانی خود قرار گرفت. پس او به سرزمین مادری خود برگشت، سلسله شیرازی را تشکیل داد و نوعی تمدن آفریقایی ایجاد کرد. از شگفتی ها و ابهامات وجود یک سلسله شیرازی در شرق آفریقا این است که چرا منابع ایرانی و عربی هیچگونه اشاره ای به وجود آن نکرده اند و تنها اشاراتی از پرتغالی ها و یک سند چینی در این مورد وجود دارد. آیا شیرازی ها ارتباط خود را با سرزمین پدری خود کاملا قطع کرده بودند؟ مسئله ای که با توجه به وجود حکومت های گسترده و قوی چون صفویان بعید به نظر می رسد. در کنار این ابهامات به نظر می رسد که شیرازی های امروز به وجود اصلیت ایرانی و داشتن آدابی که از آن سرزمین آمده است همچنان مصرتر از مورخین و پژوهشگران هستند.





تاريخ : شنبه 20 فروردين 1390برچسب:شیر,شیراز,شیرازی,آفریقا,افریقا,نوروز,تابستان,سفر به زنگبار,زنگ,بار,زنگبار,بی بی سی,نیروزی,لهجه زنگباری,مواکا کوگوا,سیکا یا مواکا,سیکا,مواکا,ایرانی الاصل,شیرازیان,مورخ,مورخان,علی بن حسن شیرازی,پرتغال,اعراب عمانی,جزیره زنگبار,ابراز هویت,هویت,مراسم نیروزی,روستای مکوندوچی,مکوندوچی,پژوهش,پژوهشگران,نیروزی شیرازی,ساقه,درخت موز,شعار,آلونک,خاکستر,پنهان,گردشگر,گردشگری,توریست,توریستی,سیاستهای استعماری,استعمار,مستعمره,کیلوه کیسیوانی,خراب,خرابه,متروکه,مصر,مصرتر,قطع,صفویان,صفوی,,
ارسال توسط سورنا

بنام ایزد یکتا

 

مامان خسته از سر کار میاد خونه و علی کوچولو میپره جلو میگه: سلام مامان


مامان: سلام پسرم


علی کوچولو: مامان امروز بابا با خاله سهیلا اومدن خونه و رفتن تو اتاق خواب و درو از روی خودشون قفل کردن و....


مامان: خیلی خوب عزیزم هیچی دیگه نمیخواد بگی، امشب سر میز شام وقتی ازت پرسیدم علی جان چه خبر بقیه اش رو جلوی بابا تعریف کن
! 

.

.

.

.


سر میز شام پدر با اعتماد به نفس در کانون گرم خانواده مشغول شام خوردنه که مامان میگه: خوب علی جون بگو بیبنم امروز چه خبر بود؟


علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله ....


بابا: بچه اینقدر حرف نزن شامتو بخور


مامان: چرا میزنی تو پر بچه بذار حرف بزنه ...بگو پسرم


علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و..


بابا: خفه شو دیگه بچه سرمونو بردی شامتو بخور!


مامان: به بچه چیکار داری چرا میترسی حرفشو بزنه....بگو علی جان


علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در رو از رو خودشون بستن.

 منم رفتم از سوراخ در نیگا کردم دیدم که ....


بابا: تو انگار امشب تنت میخاره! برو گمشو بگیر بخواب دیر وقته.


مامان: چیه چرا ترسیدی نمیذاری بچه حرفشو بزنه؟ نترس پسرم، بگو


علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در رو از رو خودشون بستن.

 

 منم رفتم از سوراخ در نیگا کردم دیدم بابا داره با خاله سهیلا از اون کارایی میکنه که تو همیشه با عمو سعید میکنی!

 

 





ارسال توسط سورنا

« بنام خدا »

سالها پیش در یكی از مناطق چین باستان، شاهزاده ای آماده تاجگذاری می شد اما بنا به قانون، ابتدا باید عروسی (ازدواج) میكرد. از آنجا كه همسر او ملكه آینده می شد، باید دختری را پیدا می كرد كه بتواند به طور كامل به او اطمینان كند. بنابراین با مرد خردمندی مشورت كرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت كند و دختری را كه سزاوار ازدواج با امپراطور باشد، انتخاب نماید.

دختر خدمتكار قصر نیز عاشق شاهزاده بود و با وجود اینكه می دانست فقط زیباترین و ثروتمندترین دختران دربار در آن مجلس حضور دارند، تصمیم گرفت از این فرصت استفاده كرده و دست كم یكبار از نزدیك، شاهزاده را ببیند. سرانجام روز سرنوشت فرارسید و شاهزاده در میان درباریان ایستاد و شرایط رقابت را اعلام كرد:

 " به هر یك از شما دانه ای می دهم. فردی كه بتواند در مدت شش ماه، زیباترین گل را برای من بیاورد، ملكه آینده چین می شود."

دختر، دانه را گرفت و در گلدانی كاشت و از آنجا كه مهارت چندانی در باغبانی نداشت، با دقت و بردباری زیادی به خاك گلدان رسید. سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد. او هر چیزی را امتحان كرد. با كشاورزها صحبت كرد، آنان راه های مختلف گلكاری را به او آموختند اما هیچكدام از این راهها، نتیجه نداد. هر روز احساس میكرد از رویایش دورتر شده اما عشقش مانند گذشته، زنده بود.

سرانجام، شش ماه گذشت و هیچ گلی در گلدانش سبز نشد. با این كه چیزی برای نمایش نداشت اما می دانست در آن دوران، چقدر زحمت كشیده، بنابراین با مادرش صحبت كرد كه اجازه دهد در روز و ساعت موعود به قصر برود. در دلش می دانست این آخرین ملاقات با معشوق است. روز ملاقات فرا رسید. دختر با گلدان خالی منتظر ماند و دید همه دختران دیگر، نتیجه های خوبی گرفته اند: هر كدام گل بسیار زیبایی به رنگ ها و شكل های مختلف در گلدان های خود داشتند.

لحظه سرنوشت فرا رسید، شاهزاده وارد شد و هر كدام از گلدان ها را با دقت بررسی كرد. وقتی كارش تمام شد، نتیجه را اعلام كرد. دختر خدمتكار، همسر آینده او بود. همه حاضران اعتراض كردند و گفتند كه:

 "شاهزاده درست همان فردی را انتخاب كرده كه در گلدانش، هیچ گلی نروییده است."

شاهزاده با خونسردی، دلیل انتخابش را توضیح داد و گفت:

"این دختر، تنها فردی است كه گلی را به ثمر رسانده كه او را سزاوار همسری امپراطور می كند، گل صداقت. همه دانه هایی كه به شما دادم، عقیم بودند و امكان نداشت گلی از آنها بروید."





ارسال توسط سورنا

بنام ایزد یکتا

 شما خدا هستید؟

 در تعطيلات كريسمس  در يك پسین (بعداز ظهر) سرد زمستاني  پسر 6 يا 7 ساله اي جلو ويترين مغازه اي ايستاده بود . او كفش به پا نداشت و لباسهايش پاره پاره بود.

 

 زن جواني از آنجا مي گذشت. همين كه چشمش به پسرک افتاد. آرزو و اشتياق را در چشمهاي آبي او خواند.  دست كودك را گرفت و درون مغازه برد .

 

 - و برايش كفش و يك دست لباس گرمكن خريد. وقتي بيرون آمدند ،زن جوان به پسرك گفت: حالا به خانه ات برگرد. اميدوارم تعطيلات شاد و خوبي داشته باشي!

 

 پسرك سرش را بالا آورد . نگاهي به او كرد و پرسيد :  خانم !  شما خدا هستيد؟          

 زن جوان لبخندي زد و پاسخ داد : نه پسرم !  من فقط يكي از بندگان او هستم.

 

 پسرك گفت:  مطمئن بودم با او نسبتي داريد. 

دخترک فقیر





ارسال توسط سورنا

بنام پروردگار مهربان

 

 ستاره شناسی که بار می برد !!!!

 پادشاهی ستاره‌شناسی داشت. یک روز از ستاره‌شناس پرسید: «امروز هوا چگونه است؟» ستاره‌شناس پاسخ داد: «هوا خوب است و باران نخواهد آمد.» شاه هم دستور داد ابزارهای شکار را آماده کنند و به شکار رفت.
 در راه به پیرمرد خارکنی برخورد کردند که عبا و قبا پوشیده بود. شاه گفت: « پیرمرد! امروز که باران نمی‌بارد پس تو چرا این اندازه، پوشیده‌ای؟»
 پیرمرد پاسخ داد: «ولی امروز باران خواهد بارید.»
 شاه و همراهانش به راه افتادند و شکاری زدند و بساطی آماده کردند که باران گرفت و بساطشان به هم خورد. برگشتند و پیرمرد را دیدند.
 شاه پرسید: «تو از کجا فهمیدی که امروز باران می‌بارد؟» پیرمرد گفت: «الاغ من روزهایی که باران ببارد با تمایل و اشتیاق از طویله بیرون نمی‌آید. امروز هم الاغ را به زور از طویله بیرون آوردم.» شاه پرسید: «الاغت را با ستاره‌شناس من عوض می‌‌کنی؟» پیرمرد خارکن گفت: «نه. برای این که این، هم برای من بار می‌برد و هم ستاره‌شناس است، اما من این مرد را چه می‌خواهم بکنم؟!»

 برگرفته از کتاب «شوقات، متل‌ها و قصه‌های مردم استان مرکزی»- گردآورندگان: افشین نادری و سعید موحدی- سازمان میراث فرهنگی





ارسال توسط سورنا

 



ادامه مطلب...

تاريخ : پنج شنبه 18 فروردين 1390برچسب:احمقانه ترين قوانين جهان,احمق,احمق تر,احمقانه,احمقانه تر,قانون,قوانین,جهان,جویدن آدامس,جو,جوید,جویدن,آدامس,سنگاپور,ممنوع,تقلب,مدارس,بنگلادش,غیر,غیرقانونی,15,زندان,حبس,محبوس,تماشا,فیلم,کاراته,کاراته ای,فیلم کاراته ای,فیلمهای کاراته ای,79,عراق,ایسلند,سگ خانگی,سگ,خانه,خانگی,آریزونا,امریکا,آمریکا,شکار شتر,شتر,اشتر,تایلند,سینمارو,سی,نما,سینماروها,هنگام پخش,سرود ملی,دانمارک,خودرو,چک کردن,بچه,500,دلار,جریمه,جرایم,لباس زیر,زیر,لباس,1888,سال 1888,بریتانیا,دوچرخه سواران,دو,چرخه,چرخ,دوچرخه سوار,زنگ,زنگ دوچرخه,صدا,رد,رد شدن,پیوسته,تصویب,قهوه,ترکیه,اعدام,فنلاند,کارتون دونالد داک,داک,دونالد,کارتون,شلوار,پوشش,سریال,1984,بلژیک,1500,روزهای ناپلئون,ناپلئون,رندوم,برمه,دسترسی,اینتر,اینترنت,مودم,دستگیر,اتریش,نخستین,مجازات مرگ,1787,جنگ جهانی اول,همجنس,همجنس باز,همجنس بازی,سرباز,سربازی,حکومت طالبان,طالب,طالبان,ج,راب,تحریک آمیز,ماموران پلیس,پنجره خانه,رنگ سیاه,سیاه,24 ایالت,24,ایالت,ضعف جنسی,جنسی,جنس,طلاق,ایالت میسوری,میسوری,لباس خواب,ماموران آتش نشانی,آتش نشانی,انگلیس,انگلستان,لاشه نهنگ,لاشه,لاش,نهنگ,پادشاه,دم,ملکه انگلیس,فرانسه,خوک,ویکتوریای استرالیا,استرالیا,ویکتوریا,شلوارک,صورتی,شلوارک صورتی,تحریک آمیز,غروب,شنبه,متخصص,متخصصان برق,برق,لامپ,لامپ برق,تمبر,خیانت,ورمونت,دندان,دندان مصنوعی,واشنگتون,خانواده پولدار,کنورسویل ویسکانسین امریکا,اوج لذت شهوانی,شهوت,شهوانی,ارگاسم,تیراندازی,اوهایو,ماهیگیری,مستی,اندونزی,استمناء,استمنا,اروکای ایالت نوادا,نوادا,مردان سبیلو,سبیل,سبیلو,میامی,لوای,سوئیس,روآتای ایتالیا,روآتا,ایتالیا,غیر مسیحی,کلیسا,بزرگراه,الزامی,بحرین,آلت تناسلی زنان,لینوئیس امریکا,لینوئیس,سیگار,سیگار روشن,,
ارسال توسط سورنا

بنام آرامش دهنده دلها

 «با ایزدان پیمان بسته بودم در شاهنشاهی پارس ستم و دروغ نباشد
 کوروش بزرگ





ارسال توسط سورنا

 

بنام یزدان پاک

 

«تصویر آرامش»

 

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندان گذاشت که بتوانند به بهترین شکل آرامش را تصویر کنند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلوها تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رود های آرام، کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.

پادشاه تمام تابلوها را بررسی کرد. اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. نخست تصویر دریاچه آرامی که کوههای بزرگ، آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود، در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می کردند در گوشه چپ دریاچه خانه کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود و دود از دودکش آن بر می خواست.

تصویر دوم نیز کوهها را نمایش می داد، اما کوهها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود، آسمان بالای کوهها به طور بی رحمانه ای تاریک بود و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود. این تابلو با تابلوهای دیگر هیچ هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد در بریدگی صخره ای، جوجه پرنده ای را می دید، آنجا در میان غرش وحشیانه طوفان، جوجه گنجشکی آرام نشسته بود.

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده مسابقه بهترین تصویر آرامش، تابلوی دوم است. سپس توضیح داد که: آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، بی کار سخت یافت شود، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در دل ما (قلب ما) حفظ شود، این تنها معنای حقیقی آرامش است.

 





تاريخ : چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:یزدان,پاک,یزدان پاک,سخت,کار,کار سخت,پادشاه,شاه,جایزه,بزرگ,بزرگی,هنر,هنرمند,هنرمندان,شکل,آرامش,تصویر,نقاش,نقاشان,قصر,تابلو,تابلوها,جنگل,هنگام غروب,غروب,رودهای آرام,آرام,رود,کودک,کودکان,خاک,رنگی,رنگ,رنگین,رنگین کمان,قطره,شب,نم,شبنم,قطرات شبنم,گل,برگ,گلبرگ,گل سرخ,گلبرگ گل سرخ,اثر,درا,چه,دریاچه,آسمان آبی,منعکس,ابرهای کوچک,کوچک,سفید,سپید,دقیق,نگاه,پنجره,هموار,نا,ناهموار,تیز,رحم,بی رحمانه,بریدگی صخره,صخره,صخره ها,آبستن,آذر,آذرخش,رخش,آبستن آذرخش,تگرگ,باران سیل آسا,سیل آسا,سیل,آدم,گنجشک,آرام,دربار,درباری,درباریان,برنده,مکان,مکانی,بی سر و صدا,آرامش,تنها,معنی,معنا,,
ارسال توسط سورنا

 



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:اثرات آبجو (ماءالشعیر) بر سلامت پوست و مو,آب,جو,آبجو,ماءالشعیر,سلامت,پوست و مو,مواد غذایی,فرد,پروتئین,کربوهیدرات,چرب,چربی,کم,رژیم,رژیم های,اسی,اسیدهای چرب,روغن,کانولا,روغن کانولا,ماهی,سویا,اسید چرب,امگا3,امگا,ضد,التهاب,ضد التهاب,آهن,کم,کمبود,کمبود آهن,بارور,باروری,خانمهای حامله,حامله,گلبول,قرمز,گلبول قرمز,خون,ریزش مو,کلم,بروکلی,کلم بروکلی,مخمر,تخمیر,مخمر آبجو,نرمال,ویتامین,ویتامین B12,تخم,مرغ,تخم مرغ,گوشت,ماده مغذی,مغذی,دچار,ویتامینهای گروه B,اسید آمینه,B,خواص درمانی,خانمهای باردار,شیر,ده,خانمهای شیرده,افزایش,افزایش ضریب هوشی,هوش,اختلالات عصبی,عصب,عصبی,فاز,فاز آبی,آبی,سنتز,استرس,رفع استرس,جو,جوانه,جوانه جو,تشنه,تشنگی,رفع تشنگی,سی,سی سی,لایت,ماءالشعیر لایت,کالری,17,انرژی,25,خستگش اعصاب,100,کلیه,دفع سنگ کلیه,سنگ,سنگ کلیه,تامین آب,راز,رازک,آب رازک,خوراک,خوراکی,ساکارز,گلوکز,مالتوز,ویتامین C,ویتامینهای گروه B,اسیدهای آلی,آلی,آمینو اسیدها,املاح,اسید نوکلئیک,آب گازدار,ساخت,مزه تلخ,مزه,تلخ,آنتی بیوتیک,پایدار,عصاره مالت,فیبر,فیبرهای غذایی,محلول,التهاب روده,یبوست,فتق معده,روده,بیماری قلبی,سرطان,فیتوکمیکال,فلاوونوئید,کاروتنوئید,آنتوسیانین,خون رسانی قلب,خون رسانی,پرفشاری,فشار خون,سکته,سکته قلبی,مغزی,نوشابهونوشاب,نوشابه گازدار,پوسیدگی دندان,قند,چاقی,CO2,اسید کربنیک,گوارش,زخمهای گوارشی,تنبل,هضم,,
ارسال توسط سورنا

بنام ایزد مهربانی

 

 لک لک وفادار

 یک لک لک نر در عملی شگفت انگیز همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول خود پرواز می‌کند.

 به گفته خبرگزاري ايتاليا، با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سال‌های گذشته امسال نیز پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار خود را که "مالنا" نام دارد ملاقات کند.

 مالنا، لک لک ماده ای است که به سبب یک جراحت قدیمی نمی تواند مهاجرتی تا این حد طولانی را انجام دهد.

"استیپان فوکیک" زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده می‌پردازد در این خصوص توضیح داد: "رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز می‌گردد و در طول تمام این سال‌ها به مالنا وفادار بوده است. این چندمین سال پیاپی است که شاهد این منظره بوده‌ام."

 یک بال مالنا در سال 1993 توسط چند شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک لک ماده برای همیشه از پرواز باز ماند .

 امسال ماجرای عشق "رودان و مالنا" مورد توجه بسیار زیاد خبرنگاران و علاقه‌مندان قرار گرفته و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در دهکده "برودسکی واروس" در شرق کرواسی گرد هم آمده بودند اما "رودان" بدون توجه به این افراد یک راست به سوی آشیانه، در جایی که مالنا انتظار او را می‌کشید پرواز کرد.

براساس گزارش خبرگزاری ایتالیا، این زیست شناس کروات اظهار داشت: "سایر لک لکها به صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز آینده به آشیانه‌های خود باز می‌گردند درحالی که "رودان" نخستین لک لکی است که به مقصد می‌رسد چون "مالنا" در خانه بی‌صبرانه انتظار او را می‌کشد."

 به گفته این محقق، همانند پنج سال گذشته ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک لک متولد خواهند شد و "رودان" وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد گرفت، چون "مالنا" قادر به انجام آن نیست.

 سپس با فرا رسیدن زمستان، جوجه‌ها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز می‌کنند، درحالی که "مالنا" تا بهار آینده در انتظار بازگشت "رودان" وفادار خود در آشیانه خواهند ماند.





تاريخ : چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:ایزد,مهر,مهربان,مهربانی,ایزد مهر,نام,بنام,لک لک وفادار,لک لک,لک,وفا,دار,وفادار,نر,لک لک نر,عمل,عملی,شگفت,انگیز,انگیزه,شگفت انگیز,13,هزار,کیلومتر,رسید,رسد,همسر بیمار و معلول,هم,سر,همسر,بیمار,بی,مار,معلول,خود,پرواز,خبر,خبرگزاری,ایتالیا,بهار,فرا,فرارسیدن بهار,رودان,سال,گذشته,طی,پس,مسی,آفریقا,افریقا,آفریقای جنوبی,جنوب,جنوبی,کرواسی,کروات,مالنا,ملاقات,ماده,لک لک ماده,سبب,جراحت,قدیمی,قدیم,مهاجرت,حد,طولانی,فوکیک,زیست شناس,شناس,زیست,رودان و مالنا,شاهد,صد,صدها,ثبت,لحظه,زوج,عاشق,زوج عاشق,دهکده,دهکده برودسکی واروس,برودسکی واروس,برودسکی,واروس,جفت,جفت جفت,نخست,نخستین,آشیانه,آشیانه ها,صبر,بی صبرانه,پنج,دو ماه,ماند,خواهد,خانواده لک لک,تصویر لک لک,,
ارسال توسط سورنا

بنام خداوند یکتا

 

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است

 عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست!!!





تاريخ : چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:عمق,عمیق,عمیق تر,تر,ترین,یکتا,خداوند,درد,زندگی,زندگانی,مرد,مردن,نیست,است,اس,آس,کس,کسی,الف,الفبا,دوست,تکرار,تکرر,رسم,محبت,بیاموز,درد,گذشت,سد,سدی,رود,رودی,چشم,چشمان,چشمانت,جار,جاری,پنهان,کرد,کردن,قلب,قلبی,اسفناک,اسفناک تر,حالت,شکست,شکسته,شانه,شانه ها,محکمی,آن,تکیه,اتکا,متکی,غم,غم زندگی,اشک,نا,ناتمام,تمام,قشنگ,قشنگتر,داستان,آخر,آخرش,مجبور,مجبوری,جبر,اجبار,واقع,واقعیت,همراه,سخت,هم,دم,همدم,فراموش,فراموشی,سپرده,حس,محسوس,احساس,یخ,بست,یخ بستن,آدمها,چشم,چشمها,!,فراموشی,فراموش,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

آمار بدن

 

   7 ثانیه طول میکشد تا غذا از دهان به معده برسد

موی انسان تحمل وزن ۳ کیلو را دارد

بلندی آلت تناسلی مرد ۳ برابر شستش می‌باشد

  استخوان باسن از سیمان محکمتر است

قلب زنان از مردان تندتر میزند

حدودا هزار میلیارد باکتری روی پا وجود دارد

زنان دو برابر مردان پلک (چشم) میزنند

وزن پوست انسان دو برابر مغزش است

بدن شما برای ایستادن از بیش از سیصد ماهیچه استفاده می‌کند

 اگر بزاق شما حلال نباشد نمیتوانید مزهٔ غذاها را تشخیص دهید

خانمها مدتیست این متن را تمام کرده اند

مردانی که هنوز مشغول خواندن هستند در حال اندازه گرفتن "شست" خود میباشند.





ارسال توسط سورنا

بنام دوست

سه چیز در زندگی هیچگاه باز نمی گردند: زمان، کلمات و موقعیت ها. سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست بروند: آرامش، امید و صداقت. سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند: رؤیا ها، موفقیت و بخت و اقبال (شانس). سه چیز در زندگی از با ارزش ترین ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان واقعی!!!





ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی