به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی
به نام خدا
« گاو»ها، همدم «تیمورمیرزا» و شیر ژیانش
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
تیمور میرزا که در سنگنگارهاش به شیری که رامَش شده، مینازد، چندگاهی است که با گاوها و مرغ و خروسها همدم شده است. این روزها هرکه به دیدار این سنگنگاره در روستای آبگینه در نزدیکی کازرون برود، حتا اگر بخواهد به یک سنگنگاره چشم بدوزد و تلاش کند که غرشهای شیر ایرانی به تاریخ پیوسته را مجسم کند، نخواهد توانست، که به مامای گاوها و قدقد مرغها، هر شیری، موش میشود، حتا اگر آن شیر، شیر تیمورمیرزا، حاکم قاجاری کازرون باشد.
چندی است که یک گاوداری، در کنار سنگنگارهی تیمورمیرزا که از قضای روزگار در سیاههی آثار ملی هم ثبت شده، جا خوش کرده است و گلایهها و اعتراضهای دوستداران میراثفرهنگی، راه به جایی نبرده است. بنابر تابلویی که در کنار این سنگنگاره است، نقشبرجستهی تیمور به شمارهی ١٩٣١٦ در سیاههی یادمانهای ملی ایران جای گرفته و تحت حفاظت اداره کل میراث فرهنگی استان فارس است.
سیاوش آریا، دوستدار و فعال میراث فرهنگی، گفت: «با بودن این گاوداری بیخ گوش تیمورمیرزا، جملهی“تحت حفاظت سازمان میراث”، یعنی چه؟، حفاظت سازمان میراث کجاست؟ بوی بد گاوداری، مامای گاوها، و سر و صدای مرغ و خروسها، گردشگران خودی را هم فراری میدهد چه برسد به گردشگر خارجی. با این حال و روزغمانگیز، دستاندرکاران، درون دفترهایشان مینشینند و از راههای جذب گردشگر خارجی، سخن میگویند!»
سیاوش آریا با اشاره به واپسین بازدیدش از این سنگنگاره در پل آبگینهی کازرون، گفت: «زمانی که به دیدار نقشبرجسته رفته بودم، دود غلیظی از گاوداری کنار نقشبرجسته برخاسته بود.»
او گذشته از گله از خدشهدار شدن حریم منظری این یادمان، به آسیبهایی که به راه انداختن آتش و دود و دم برآمده از آتش به یادگارهای تاریخی میزند، اشاره کرد و گفت: «با اینکه دوستداران میراث فرهنگی، اعتراضها کردهاند و حتا پس از شکایت چند نهاد دولتی نیز، هنوز این ساختمان ناهمگون، بر جای خود است.»
سنگنگاره پل آبگینه(تیمورمیرزا) در ١٢ کیلومتری جنوب خاوری(:شرقی) کازرون در کنار روستای آبگینه و ٢ کیلومتری دریاچهی پریشان و بر سر راه کازرون به شیراز است.
به گفتهی آریا، این که این سنگنگاره بر سر راه است، به این معنی است که نیاز به پاسداری بیشتر دارد، با این همه به جز یک فنسکشی پیرامون سنگنگاره، از پاسداری دیگری، خبر نیست.
دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون زچشمه خشکید البرزلب فروبست
حتا دل دماوند آتشفشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهید وبگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد
آییم به داد خواهی فریادمان بلند است
اما چه سود که اینجا نوشیروان ندارد
سرخ وسپید وسبزست این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد
تاريخ : یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب: آتشفشان, پار دریا, دریای پارس, دریا پارس, دادخواه, دادخواهی, بیرق, بیرق کیانی, نوشیروان, شیرژیان, شیر ژیان, ,
|