به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون زچشمه خشکید البرزلب فروبست
حتا دل دماوند آتشفشان ندارد

دیو سیاه دربند آسان رهید وبگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد

روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد

دارا کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد

آییم به داد خواهی فریادمان بلند است
اما چه سود که اینجا نوشیروان ندارد

سرخ وسپید وسبزست این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد

کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


«بهرام‌شاه» رفاه را در ايران گسترد



نگار پاكدل :

بهرام گور،(بهرام پنجم یا وهرام)، پانزدهمین شاهنشاه ایران از دودمان ساسانی‏، پسر و جانشین یزدگرد اول بوده است. پس از مرگ یزدگرد بزرگان ایران شاهزاده ای را به‌نام خسرو بر تخت نشاندند اما ”منذر بن نعمان“ امیر حیره، که سرپرست بهرام بود او را یاری کرد و نيرويی مجهز به ‌فرماندهی پسر خود «نعمان بن منذر» به‌سوی بهرام فرستاد، نعمان به سوی تیسفون راند و بزرگان وحشت كرده و با منذر و بهرام به گفت‌و‌گو پرداختند، در پايان، خسرو از تخت پادشاهی به زير كشيده شد و بهرام (از سال ۴۲۱ تا ۴۳۸ میلادی به مدت  ١٧ سال) بر تخت پادشاهی تكيه زد، مشهور است وی برای به‌‌دست آوردن تخت سلطنت، تاج شاهی را از میان دو شیر ربود.
وی پادشاهی نيک سيرت بود و برای مردم زمانش رفاه و خوشبختی را به ارمغان آورد، به نوشته‌ی رخدادنگاران ايرانی و عرب وی پادشاهی دادخواه و آبادگر و هوشمند بوده است، دل‌بستگی‌ بهرام شاه به شکار گورخر شوند(دليل) آن بود  که به وی فرنام بهرام گور بدهند.
بهرام هنگام نشيتن برتخت شاهی گفت: «اینک که بر تخت و آيین طهمورث و پدری نیاکان‌مان نشستم خدای بزرگ را ستایش می‌کنم و از او سپاسگزارم، من اکنون شما کارگزاران را به نیکی و خرد و دانش که یادگار زرتشت است راهنمایی می‌کنم ، من خواستار این جهان زود گذر،( سپنج ) نیستم و برای گذاشتن نام نیک از خود برای آیندگان کوشش خواهم کرد، اکنون می گويم، به مردم تهیدست و ناتوان زور نخواهم گفت و به یاری آنان خواهم شتافت، سپاه ایران را نیرومند خواهم کرد و پایبند خواهم بود تا دشمنان ایران را همواره از پای درآورم، تلاش خواهم کرد که جز راستی با مردم رفتار نکنم و اگر از سوی مردم اشتباه سر بزند آنان‌را می بخشم، اکنون شما را به دین اجدادی و کهن ایرانی می خوانم و هرگز از راه نیاکان خود برنخواهم گشت.»
داستان‌های بسیار در چابکی بهرام  در جنگ با اقوام شمالی و دولت بیزانس و شکارهای وی گفته‌اند، این رويدادها هم در ادبیات و هم در نقاشی ایران شهرت دارد.
وی نخست با اقوام وحشی شمالی جنگید و آنان را شکست داد در 421 ميلادی جنگی میان او و« تئودوسیوس» امپراتور روم در گرفت، فرماندهی سپاه ایران با «مهر‌نرسی» بود، وی تمامی ارمنستان را ضمیمه‌ی ایران كرد و به سبب آشتی نامه ای که در سال 422 ميلادی امضا شد ایرانیان در کشور خود به عیسویان آزادی دینی دادند و رومیان هم همین حق را به زردشتیان ساكن بیزانس دادند.
بهرام پس از پیروزی بر «هپتال‌ها» هدایای بسیاری را راهی «آتشکده‌ی شیز» کرد و مالیات سه سال مردم ایران را به آنان بخشود و 20 میلیون درهم از خزانه‌ی سلطنتی را میان مردم ایران تقسیم کرد، سپس فرمان داد در روز نخست هر ماه دادگاه‌هایی تشکیل شود و همه‌ی فرمانروایان و سرداران و بزرگان حکومتی در آنجا باشند و اگر کسی از مردم از آنان شکایتی دارد آن‌را به دادگاه تقدیم کند تا شاهنشاه  به آنان رسیدگی کند.
هیچ‌یک از شاهنشاهان ساسانی به‌جز اردشیربابکان و خسرو انوشیروان به مانند بهرام گور محبوب مردم نبوده‌‌اند وی نسبت به‌ همه خیرخواهی می‌کرد.
شاهنشاهی بهرام گور برای ایرانیان؛ آبادانی، ارتش نیرومند، مرزهای مستحکم، زمینهای آباد، کشاورزی پربرکت، مالیات‌های سبک و زندگی خوب همراه با شادی و خوش گذرانی برای ایرانیان پيشكش آورد.
به گفته‌ی فردوسی بزرگ که از زندگی نامه ساسانی ها ( خدای نامه ) برداشت کرده، شاهنشاهی بهرام هم‌زمان با پیدا کردن گنج‌های بسیاری از دل خاک شد، این گنج‌ها که به گنج‌های جمشید شاه نسبت داده شده است گمان می رود همان خزانه های سلطنتی کورش و داریوش بوده است كه به بهرام رسيد و کارگزاران وی آنها را از زیر خاک بیرون آوردند، به فرمان بهرام شاه مردم نیز باید در این ثروت ملی شريک باشند  و در اين زمان بهرام شاه می‌گوید:« من نیاز به گنج ندارم زیرا جوان و تندرست هستم و با کار و کوشش و نبرد با بیگانگان و متجاوزان به خاک ایران ثروت‌های زیادی کسب خواهم کرد، پس کسانی به این گنج‌ها نیاز دارند که فقیر هستند، کسانی که از کار افتاده و قادر به کار کردن نیستند، زنان بیوه و کودکان یتیم باید سهم داشته باشند، این یک منبع ملی است و همگان باید در آن شريك باشند.»
آمده که او در آخرین سال‌های سلطنت سخنرانی کرد و به بزرگان و کارگزاران حکومتی ایران هشدار داد، كه اگر از راه راست و نیکویی به مردم سرپيچي كنيد، آگاه باشيد که هم‌چون پدرم و حتا سخت‌تر از او با شما برخورد خواهم کرد به همین شوند(دليل) وی در یک توطئه كه از سوی  بزرگان دولتی ترتيب داده شده بود کشته شد.

يار‌ی نامه ها:
دايرة المعارف فارسی
فرهنگ فارسی معین
مسعودی( مروج الذهب )
تاریخ طبری






ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی